آمایش حقوق

فصلنامه آمایش حقوق

نٓۚ وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسۡطُرُونَ

  • فیلتر

  • آیین نامه مطبوعات

    دستور خطّ فارسي

     

    مقدمه

    خط چهرۀ مکتوب زبان است و همانگونه که زبان از مجموعۀ اصول و قواعدی به نام »دستور زبان» پیروی میکند، خط نیز باید پیرو اصول و ضوابطی باشد که ما مجموع آن اصول وضوابط را «دستور خط» نامیده ایم .

    خط فارسی، به موجب اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، خط رسمی کشور ماست و کلیۀ اسناد رسم ومکاتبات و کتابهای درسی باید به این خط نوشته شود و طبعاً چنین خطی باید قواعد و ضوابطی معلوم و مدون داشته باشد تا همگان، با رعایت آنها، هویت خط را تثبیت کنند و محفوظ دارند. تدوین مجموعۀ قواعد و ضوابط خط فارسی  در سال های اخیر، مخصوصا در سال های اخیر که استفاده از رایانه در عرصۀ خط و زبان روزافزون شده و حروف نگاری و صفحه آرایی و ویرایش و نمونه خوانی و تهیۀ نمایه و کارهای بسیار دیگری در حوزۀ نگارش و چاپ بر عهدۀ رایانه قرار گرفته و در نتیجه دایرۀ شاغلان به امر چاپ و تکثیر از حلقۀ متخصصان سنتی این فن بسی فراتر رفته و گسترده تر شده، ضرورت و اهمّیت بیشتر پیدا کرده است؛ چنانکه نگرانی از خطر بروز تشتت و ِاعمال سلیقه های مختلف و متضاد نیز نسبت به گذشته افزایش یافته است.

    در باب دستور خط ی همواره اختلاف سلیقه و مشرب وجود داشته است؛ بعضی طرفدار باز گذاشتن دست نویسنده در انتخاب شیوۀ نگارش بوده و حداکثر جواز و رخصت را تجویز میکرده اند و بعضی دیگر، برعکس، گرایش به وضع قوانینی عام و قطعی و تخلف ناپذیر داشته و آرزو میکرده اند که در عالم خط و کتابت نیز قوانینی شبیه قوانین حاکم بر علائم ریاضیات حاکم باشد. از جهتی دیگر، برخی از اهل فن معایب و مشکلات موجود را در خط فارسی تا آن اندازه فراوان و جدی دانسته اند که رفع آنها را جز با افزودن و در کار آوردن حروف و علائم جدید میسر نمی شمرده اند و گروهی دیگر کمترین تحول و تبدلی را در خط فعلی نپذیرفته و آن را به زیان زبان می دانسته اند.

    فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران، به حکم وظیفه ای که برحسب اساسنامۀ خود در پاسداری از زبان و خط فارسی بر عهده دارد، از همان نخستین سالهای تأسیس، درصدد گردآوری مجموع قواعد و ضوابط خط فارسی و بازنگری و تنظیم و تدوین و تصویب آنها برآمد و در این کار راه میانه را برگزید و کوشید تا در تدوین دستور خط فارسی اعتدال را رعایت کند. نخستین بار، در سال ،١٣٧٢به ابتکار جناب آقای دکتر حسن حبیبی، ریاست وقت فرهنگستان، کمیسیونی به مدیریت دکتر علی اشرف صادقی و سپس استاد احمد سمیعی، از اعضای پیوستۀ فرهنگستان، تشکیل شد.[1] این کمیسیون، با تشکیل جلسات متعدد، دستور خط پیشنهادی خود را به شورای فرهنگستان تسلیم کرد و شورا با دقت و کندوکاو و جدیت بسیار، طی ۵٩ جلسه، آن را مورد بحث و بررسی قرار داد.[2] نظر شورا همواره بر آن بود که در تدوین و تصویب مجموعۀ قواعد و ضوابط خط فارسی از افزودن حرف وعلامت جدید به مجموعۀ حروف و علائم موجود خط فارسی پرهیز کند و همانگونه که در ضمن نخستین اصل از قواعد کلی دستور خط مذکور در این دفتر آمده است، سعی کرد تا چهرۀ خط فارسی حفظ شود. این اعتدال و احتیاط ازآن جهت ضروری دانسته شد که به اعتقاد اعضای فرهنگستان، خط اصولا طبیعت و ماهیتی دارد بسی پیچیده تر از علائم علومی مانند ریاضیات و توقع قانونمندی مطلق و قاطع از خط داشتن و راه را برهرگونه استنباط و سلیقه بستن با این طبیعت ناسازگار است. علاوه بر این ، فرهنگستان در بررسی وتصویب قواعد و ضوابط خط فارسی معتقد بوده است که تثبیت قواعد متعارف و کمابیش مرسوم خط فارسی، در اوضاع و احوال فعلی، ضروری تر و سودمندتر است از وارد کردن حرف و علامتی جدید که ممکن است، با
    برانگیختن عقاید موافق و مخالف و صف آرایی و جبهه گیری، به اصل مقصود، که
    همانا تثبیت آن قواعد است، لطمۀ جدی وارد کند.

    فرهنگستان در پی آن بود که تا سرحد امکان خط فارسی را قانونمند و قاعده پذیر سازد تا از آشفتگی و هرج ومرج جلوگیری شود، اما از توجه به طبیعت خط به طور کلی و به ویژه طبیعت خط فارسی و نیز ذوق و سلیقه و پسند اهل فن غفلت نکرد و هرجا اعمال قانون را موجب پدید آمدن فهرست بالا بلندی از استثناها دید، از تصویب و تجویز آن خودداری کرد و با رعایت انعطاف، میدان را برای ذوق و سلیقه بازگذاشت.

    پس از آنکه با بررسیهای طولانی، اصلاحات لازم در پیشنهاد کمیسیون اولیه اعمال شد مجموعۀ قواعد و ضوابط، پیش از تصویب نهایی، به صورت پیشنهاد در دفتری به نام دستور خط فارسی[3] منتشر گردید و به حضور استادان و صاحبنظران و معلمان و نویسندگان و عموم کسانی تقدیم شد که با شیوۀ نگارش و املای خط فارسی سروکار دارند تا با ملاحظۀ آن، رأی و نظر خود را اعلام کنند و اگر در آن نقص یا خطایی می بینند متذکر شوند.

    بسیاری از مؤسسات علمی و صاحب نظرانی که آن متن پیشنهادی رادریافت کرده بودند، از سر لطف، در آن تأمل کردند و با ارسال آراِء خود، فرهنگستان را در تهذیب تکمیل این قواعد و ضوابط یاری نمودند. مهلت مقرر، آرا رسیده، که بعضی متضمن اظهارنظرهای کلی و بعضی مشتمل بر جرح و تعدیل و ِ نقد قواعد و ضوابط بود، برحسب ِ نظم موجود در متن پیشنهادی، تفکیک شد و یکجا، در مجموعه ای نسبتا مفصل، در اختیار اعضای شورای فرهنگستان قرار گرفت. شورا بار دیگر بررسی دستور خط فارسی را در دستور کار خود قرار داد و با ملاحظۀ همۀ اظهارنظرهای صاحب نظران و نیز اعضای پیوستۀ فرهنگستان، طی ده جلسه، به بازنگری در متن پیشنهادی اولیه پرداخت و سرانجام دستور خط فارسی را در جلسۀ دویست و یازدهم
    خود، در تاریخ ،30/4/80 تصویب کرد و آن را برای تأیید و تنفیذ به حضور ریاست محترم جمهور و ریاست عالیۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران
    تقدیم کرد.

    در این مقدمه توجه خوانندگان را، پیش از آنکه به قواعد خط فارسی مذکور در این
    دفتر نظر کنند، به چند نکته جلب می کنیم:

    1. این مجموعه، در وهلۀ اول، نه برای متخصصان زبان و ادبیات فارسی و زبانشناسان بلکه برای مخاطبـانی نوشته شده است که با زبان فارسی در حد عموم باسوادان و تحصیل کردگان جامعۀ ما آشنایی دارند. به همین جهت، در نگارش آن سعی شده است تا از استعمال اصطلاحات و تعاریفی خودداری شود که فهم آنها تنها برای متخصصان میسر باشد و حتی الامکـان از زبانـی استفـاده شود که برای عامۀ باسوادان به آسانی قابل درک باشد. همین امر ممکن است ناگزیر سبب شده باشد که گاهی از دقت مطلب کاسته شود و چون سهولت استفاده از قواعد و پرهیز از سنگینی و گرانباری مطالب اهمّیت داشته است، از وضع قاعده برای بعضی از موارد استثنا خودداری شود، هرچند ممکن است متخصصان بتواننـد درضمن ِ مباحث علمی خود، با موشکافی، برای آن استثناها نیز قاعده یا قواعدی وضع کنند.
    2. در دهه های اخیر، بیشترین اختلاف نظر در باب شیوۀ املای کلمات فارسی بر سر موضوع جدانویسی و یا پیوسته نویسی کلمات مرکب بوده است. فرهنگستان، چنانکه گفته شد، در این باب راه میانه را برگزیده و کوشیده است تا فقط مواردی را که جدا نوشتن و یا پیوسته نوشتن آنها الزامی است، تحت قاعده و ضابطه درآورد و شیوۀ نگارش باقی کلماتِ مرکب را به ذوق و سلیقۀ نویسندگان واگذار کند.
    3. همۀ مسائل و مشکلات خط فارسی در این دفتر مطرح نشده و آیین مند کردن اموری از قبیل نشانه گذاری یا سجاوندی و شیوۀ ضبط کلمات خارجی با خط فارسی و
      یا آوا نویسی کلمات فارسی به خط خارجی در این مجموعۀ قواعد مورد نظر نبوده است.
    4. شعر فارسی همه جا از قواعد و ضوابط عمومی دستور خط فارسی پیروی
      نمی کند و گهگاه، به ضرورت، از قواعد دیگری پیروی می کند. این دستور خط نه برای شعر فارسی، بلکه برای نثر فارسی تدوین و تنظیم شده است؛ بنابراین، در آینده میتوان آن را با ضمیمه ای متناسب با شعر فارسی تکمیل کرد.
    5. سلیقه های خاص خطاطان، که از دیرباز در عرصۀ هنر خوشنویسی در نگارش
      خط فارسی مرسوم و معمول بوده، از دایرۀ بحث و بررسی بیرون نهاده شده است.
    6. در بیان قواعد، چنانکه در تدوین متون قانونی مرسوم و متداول است، از ذکر علت خودداری شده، اما در بیان موارد استثنا، سعی شده است تا علت ستثنا بیان شود.
    7. برای روشن تر شدن مفاد قواعد، در ذیل هر قاعده شواهدی ذکر شده است. در مواردی که برای قاعده ای استثنایی مقرر گشته فهرست بستۀ تمام موارد استثنا به دست داده شده است.
    8. هرجا قاعده ای ذکرشده است،آن قاعده معمولا با افزوده شدن اجزائ مانند «یای نسبت» و یا «های بیان حرکت» (های غیرملفوظ) به آخر کلمه و، درنتیجه طولانی تر شدن املای کلمه، تغییر نمی کند. مثلا «همکار» به سبب تک هجایی ِ بودن ِ جزء دوم کلمه[4] ، حکم به اتصال دو ِ جزء «هم» و «کار» داده شده است، این حکم با افزوده شدنِ «ی» در کلمۀ «همکاری» نیز اعمال می شود.
    9. سعی شده است که دستور خط فارسی با جدولهای متعدد و مفصلی همراه گردد تا دستیابی استفاده کنندگان به همۀ موارد آسانتر و سریعتر شود.

    فرهنگستان از همۀ کسانی که با ملاحظۀ متن پیشنهادی اولیه دربارۀ آن اظهارنظر کرده
    اند تشکر میکند و به ویژه از مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای، که نکته هایی درباب دستور خط فارسی متذکرشده اند سپاسگزار است.

    همچنین از گروهی از استادان دانشگاه های اصفهان و دانشگاه آزاد اسلامی تهران، رشت، خمینی شهر و دهاقان، که نظر خود را بدون ذکر نام ارسال کرده اند، و نیز از آقایان و خانمها دکتر محمدمهدی رکنی و دکتر مهدی مشکوة الدینی (از دانشگاه فردوسی مشهد)، دکتر غلامحسین غلامحسین زاده (از دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر کتایون مزداپور و دکتر ایران کلباسی (از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی(،
    دکتر علی اکبر ترابی (از دانشگاه صنعتی سهند تبریز)، دکتر بهروز ثروتیان و دکتر مصطفی ذاکری، دکتر رحمان مشتاق مهر (ازدانشگاه تربیت معلم تبریز)، دکترمرتضی
    کاخی (از انتشارات امیرکبیر)، مهندس احمد منصوری (از انتشارات فرهنگان)، سرتیپ غلامرضا زندیان (از دفتر واژه گزینی نیروهای مسلح)، محمدرضا زرسنج (از آموزش و پرورش استان فارس)، علی شریفی (از دفتر مجلات و نشر شاهد)، علی مصریان و محمدرضا طاهرزاده و جاوید جهانشاهی و ناصر داور و عباس معارفی و بتول کرباسی، و از استادان دکتر جلال متینی (مقیم ایالات متحدۀ امریکا)، دکتر کاظم ابهری (مقیم استرالیا) و سید مصطفی هاشمیان (مقیم بلژیک)، که با ارسال نقد و نظر خود در تدوین این مجموعه سهیم بوده اند تشکر کند.

    فرهنگستان در تدوین این مجموعه وامدار همۀ کسانی است که در دهه های گذشته و سالهای اخیر در این باب تلاش کرده اند و مخصوصا از استادان احمد سمیع (گیلانی) و ابوالحسن نجفی، از اعضای پیوستۀ فرهنگستان، که در تألیف این دفتر سهمی عمده بر عهده داشته اند، تشکر می کند. از آقای دکترحسین داودی وخانم زهرا زندی مقدم که در تکمیل و تنظیم این مجموعه تلاش بسیار کرده اند سپاسگزاری می کند و یاد استادان درگذشته، دکتر مصطفی مقربی و مرحوم دکتر جعفر شعار را گرامی می دارد.[5]

    امید است انتشار دستور خط فارسی انتظار همۀ کسانی را برآورد که خواهان
    آیین مندی و انضباط بیشتر خط فارسی اند و گامی در راه استواری پایه های زبان و خط فارسی محسوب شود.

     

     

    مقدمۀ چاپ چهارم از ویراست نخست

    با استقبالی که از کتاب دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی شد، این کتاب در مدتی به نسبت کوتاه به چاپ چهارم رسید. مزیت این چاپ بر چاپ های قبلی آن است که برخی از اظهارنظرهای رسیده در فاصلۀ چاپ دوم تا چاپ حاضر دیگر بار مورد بحث و بررسی گروه دستور فرهنگستان قرار گرفت و نتیجۀ بررسی در ماههای نخستین سال ١٣٨۴در شورای فرهنگستان طرح گردید و، بر اساس آخرین دیدگاههای اعضای شورا، در متن قبلی تجدیدنظر شد و برخی اصلاحات جزئی، که موجب روشنتر شدن قواعد می شد، در متن حاضرجانشین توضیحات پیشین گردید.
    فرهنگستان زبان و ادب فارسی لازم میداند که بار دیگر از همۀ صاحب نظرانی که این نهاد را در به انجام رساندن این امر مهم یاری کردهاند سپاسگزاری کند. امید است
    که این دستور خط، با پیگیری دستگاههای دولتی دارای انتشارات، و به ویژه با عنایت و نظارت کامل وزارت آموزش و پرورش، که بیشترین متون درسی را همه ساله در اختیار دانش آموزان تا پایان دورۀ دبیرستان قرار می دهد، و نیز ناشران دولتی های کتاب های درسی و تحقیقی مربوط به آموزش عالی، در ظرف مدتی کوتاه به صورت دستور خطی درآید که همگان، به خصوص دانش آموزان و دانشجویان را که نویسندگان و فرهیختگان و دانشمندان سالهای آینده اند، از ناهماهنگی های کنونی  در زمینۀ دستور خط فارسی رهایی بخشد. بی شک حتی در کارهایی که جنبۀ «باید و نباید» ی دارد نیز میتوان در موارد لازم تجدیدنظر کرد، اما بدین بهانه نباید تدوین قواعد را به عهدۀ تعویق افکند. درواقع، باید از نتیجه ای استقبال کرد که حداقل برای مدتی معین راهگشاست. دستور خط فارسی واحد سبب میشود بتوان از قابلیت های رایانه ای برای ایجاد کتابخانه های گستردۀ رقمی (دیجیتالی) بهره گرفت و همین امر به تنهایی برای اثبات لزوم و ضرورت پذیرش یک شیوۀ واحد کفایت میکند. فرهنگستان امیدوار است که از یاری همگان در رواج کامل این «دستورخط» بهره مند گردد.

     

     

    مقدمۀ ویراست دوم

    همچنان که بیست سال پیش در مقدمۀ ویرایش نخست دستور خط فارسی گفته شده، خط چهرۀ مکتوب زبان است و اگر بنا باشد هرکس با سلیقه و میل خود در قواعد آن دخل و تصرفی کند بی انضباطی و آشفتگی بدان راه خواهد یافت و از سودمندی و کارایی آن کاسته خواهد شد. فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران، از آغاز کار خود در سال ١٣۶٩با تصدیق اهمّیت و ضرورت تدوین و تصویب رسم
    الخط واحدی برای زبان فارسی، بر آن شد تا با استفاده از تجربه های پیشینیان و نظر صاحب نظران، به ویژه استادان و اعضای پیوستۀ فرهنگستان، به تنظیم قواعد لازم برای این امر همت گمارد. چنین بود که پساز جلسات پرشمار و کنکاش های فراوان، مجموعۀ ضوابطی را تحت عنوان «دستور خط فارسی» به تصویب رساند که با تأیید رئیس جمهوری و ریاست عالیۀ وقت فرهنگستان رسمیت یافت و ابلاغ شد.

    پیشرفت و گسترش و تنوعی که در دانش و فن ارتباطات و اطلاع رسانی در فضای مجازی در سالهای اخیر پدید آمد ازجمله سبب شد تا یکایک افراد امکان اعمال سلیقه در حروف چینی و انتشار مقاله و کتاب را بیش از گذشته داشته باشند. با ظهور چنین تحولی، لزوم رعایت قواعد و ضوابط عام و یکسان بیش از گذشته ضرورت یافت و اگر راهگشایی و گره گشایی دستور خط فارسی فرهنگستان نبود بی نظمی و بی انضباطی بالا می گرفت.

    با گذشت دو دهه از تدوین و تصویب اولیۀ دستور خط فارسی و پدید آمدن امکانات تازه، لزوم بازنگری و تکمیل این دستور خط احساس شد. ازجملۀ مهم ترین
    این الزامات سامان دادن به امر فاصله گذاری در حروف نگاری ترکیبها (یعنی کلمه های دارای پیشوند یا پسوند و کلمه های مرکب) و قاعده مند ساختن جدانویسی یا
    پیوسته نویسی آنها بود که باید به آن توجه میشد. به همین منظور، فرهنگستان از استاد محترم، جناب آقای دکتر محمد دبیرمقدم، عضو پیوسته و معاون علمی و پژوهشی فرهنگستان و مدیر گروه دستور زبان فارسی و رسم الخط، درخواست کرد تا با سرپرستی گروهی از صاحب نظران و کارشناسان این وظیفه را بر عهده گیرند. اکنون که گروه، با تشکیل بیش از هفتاد جلسه، این بازنگری را به انجام رسانده و با اعمال اصلاحاتی در جهت بهبود مصوبۀ قبلی و روزآمدتر کردن و کارآمدی بیشتر آن، ویراست دوم آن را آماده کرده است، جا دارد از تلاش و دقت نظر جناب آقای دکترمحمد دبیرمقدم و همکارانشان، خانم زهرا زندی مقدم و آقایان دکتر فرزین غفوری و ایرج فرجی و دکتر مرتضی قاسمی، و نیز استادان، دکتر مسعود جعفری جزی و موسی اسوار، اعضای پیوستۀ فرهنگستان، دکتر محمدرضا ترکی، عضو پیوسته و سردبیر مجلۀ نامۀ فرهنگستان، زنده یاد دکتر حسن ذوالفقاری، مدیر وقت گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی، زنده یاد دکتر حسین داودی، بازنشستۀ وزارت آموزش و پرورش، دکتر مهرنوش شمسفرد، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و مدیر وقت گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان، و آقای مهدی صالحی دره بیدی، دبیر انجمن فرهنگی ـ آموزشی ویرایش و درست نویسی و بنیانگذار مؤسسۀ «ویراستاران»، که در این امر مهم ملی و زبانی مددکار بوده اند سپاسگزاری شود.[6]

    فرهنگستان همچنین مراتب احترام خود را نسبت به زنده یاد استاد اسماعیل سعادت
    )عضو پیوسته و مدیر وقت گروه دانشنامۀ تحقیقات ادبی فرهنگستان)، که از سر لطف، با ملاحظۀ مجموعۀ فراهم آمده در گروه دستور زبان فارسی و رسم الخط دربارۀ آن
    اظهارنظر کردند، ابراز می کند و یاد آن استاد فقید پاک نهاد را گرامی می دارد.

     

     

    قواعد کلی


    در تدوین دستور خط فارسی ملاک های ذیل مورد توجه فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است.

    1. حفظ چهرۀ خط فارسی

    ازآنجاکه خط در حفظ پیوستگی فرهنگی نقش اساسی دارد نباید شیوهای برگزید که
    چهرۀ خط فارسی به صورتی تغییر کند که مشابهت خود را با آنچه در ذخایر فرهنگی
    زبان فارسی به جا مانده است به ی از دست بدهد و درنتیجه متون کهن برای نسل کنونی نامأنوس گردد و نسله ای بعد در استفاده از متون خطی و چاپی قدیم دچار
    مشکل جدی شوند و به آموزش جداگانه محتاج باشند.

    1. حفظ استقلال خط

    خط فارسی نباید تابع خطوط دیگر باشد و لزوما از خط عربی تبعیت
    کند. البته در نقل آیات قرآنی و نگارش عبارت های منقول از عربی، رسم خط مبدأ رعایت خواهد شد.

    1. تطابق مکتوب و ملفوظ

    کوشش می شود که مکتوب، تا آنجا که خصوصیات خط فارسی اجازه دهد، با ملفوظ مطابقت داشته باشد.

    1. فراگیر بودن قاعده

    کوشش می شود قواعد املا به گونه ای تدوین شود که استثنا در آن راه نیابد. استثناهای ناگزیر یک به یک ذکر شده اند.

    1. سهولت نوشتن و خواندن

    قاعده باید به گونه ای تنظیم شود که نوشتن و خواندن را آسان سازد؛ یعنی تا آنجا که ممکن است رعایت قواعد خط به معنا و قرینه وابسته نباشد.

    1. سهولت آموزش قواعد

    قواعد باید به صورتی تنظیم شود که آموختن و به کار بردن آن ها تا حد امکان آسان باشد.

    1. فاصله گذاری در خط فارسی

    فاصله گذاری در خط فارسی ضروری است و رعایت نکردن آن چه بسا سبب بدخوانی یا ابهام معنایی شود. در ویراست جدید دستور خط فارسی سه نوع فاصله[7] برای جدا نویسی تعیین و تعریف شده است:

    الف) فاصلۀ کامل[8]: فاصلۀ طبیعی میان واژه ها و ترکیب های مستقل در جمله است، مانند:

    پژوهشکدۀ واژه گزینی، زبان و ادبیات فارسی، مردم ایران

    ب) نیم فاصله: فاصلۀ میان اجزای ترکیب هایی است که حرف آخر اجزای پیشین آنها قابلیت اتصال به حرف بعد را دارد، اما مطابق قواعد نباید پیوسته نوشته شوند، مانند:

    بی جا و مکان، بی دلیل، جابجا، دوست یابی، شست و شو، شکست ناپذیری، کم نقص، می آیم، وسیع تر، هم محل، هیئت رئیسه

    ج) بی فاصله: نگذاشتن هر نوع فاصله میان اجزای ترکیب هایی است که جزء پیشین آنها مختوم به حروف منفصلی است که قابلیت اتصال به جزء پس از خود را ندارند، مانند:

    بدکنش، پرفروش، دراختیارگیری، روسیاه، مادربزرگ، هوادار

    توضیح: «بی فاصله» در اینجا اصطلاحی منطقی نیست. اصطلاح «بی فاصله» برای پرهیز از خط این مفهوم با مفهوم «نیم فاصله» به کار رفته و مراد این است که در این نوع فاصله گذاری، ویژگی خط فارسی (ص 26، بند هـ) خودبه خود فاصله ای حداقلی را میان حروف منفصل ایجاب می کند و دیگر به درج نیم فاصله نیازی نیست.

     

     

    خط فارسی دارای ویژگی هایی است که هر کدام با مثال هایی در ادامه مشخص شده اند.

    الف) برای بعضی از صداها بیش از یک نشانه وجود دارد:[9]

    همزه[10] ( در اسم، اسب، استاد، آرد، مآخذ، قرآن، رأس، یأس، رؤیا، لؤم، رئیس، لئیم، متلألئ، جزء)، ع(در علم، سعی، وضع)؛

    ت (در تار، چتر، دست، سوت)، ط (در طاهر، خطر، ضبط، شرط)؛

    ث (در ثبت، مثل، عبث، حادث)، س (در سبد، پسر، نفس، خروس)، ص (در صبر، نصر، تفحّص، حرص)؛

    ح (در حاکم، سحر، شبح، روح)، هـ (در هاشم، شهر، فقیه، دانشگاه)

    ذ (در ذرّت، غذا، کاغذ، نفوذ)، ز (در زن، بزم، تیز، باز)؛ ض (در ضرب، حضرت، تبعیض، فرض)، ظ (درظاهر، نظر، حفظ، حفاظ)؛

    غ (در غالب، مغز، تیغ، باغ)، ق (در قالب، فقیر، حلق، برق)؛

     َ (در اسب و نه)

     ِ (در اسم و نامه)

     ُ (در استان و رادیو)

    ب) بعضی حروف نمایندۀ بیش از یک صدا هستند:

    و       مثل            دو (عدد)، چو

                              مور، روز، لیمو، دارو

                              وام، جواب، روان، ناو، لغو

                              جوشن، روشن، نو، رهرو

    تبصره: «و»، اگر پس از «خ» قرار گیرد، گاهی خوانده نمی شود، چنان که در واژه های زیر:

    خوان، خواهر، خویش

    این «و» که آن را «واو معدوله» می گویند، در قدیم تلفظ خاصی داشته است که امروزه دیگر متداول نیست.

    ی      مثل            یار، پیدا، نای

                              میز، ریز، پری

                              موسی، حتی، علی رغم

    هـ      مثل            هوا، مهر، مشابه، دانشگاه

    نامه، علاقه، درّه

    ج) مصوت های َ ، ِ ، ُ معمولاً در خط منعکس نمی شوند. به همین سبب، بسیاری از کلمات با املای مشابه (یعنی هم نگاشت ها) تلفظ و معنای متفاوت دارند:

    برد: بَرَد ، بُرْد، بُرَد.

    در بیشتر موارد، از سیاق عبارت یا معنای جمله می توان تلفظ را حدس زد:

    برد (بُرْد) این تفنگ 1000 متر است.

    این کارد خوب نمی برد (بُرَد).

    در فصل ربیع … که صولتِ برد (بَرْد) آرمیده بود و اوانِ دولتِ وَرْد رسیده… . (سعدی)

    گاه استفاده نکردن از نشانۀ این مصوت ها در خط باعث ابهام یا اشتباه می شود؛ به خصوص در مواردی که تلفظ صحیح آن ها برای همگان روشن نیست. در چنین مواردی صورت نوشتاری باید روشن و خوانا و با حرکت گذاری باشد:

    بِکِن (Beckett)؛ سارْتْر (Sartre)؛ کِنِت (Kenneth)؛ سیر، سِیَر، سِیْر؛ مِثْل، مَثَل، مُثُل؛ مَلِک، مَلَک، مُلْک، مِلْک

    د) حروف فارسی، بسته به جایگاهشان، به چند صورت نوشته می شوند. (نک. جدول 1. نشانه های خط فارسی؛ نشانه های اصلی، صص 29-33)

    هـ) حروف فارسی دودسته است:

    1. منفصل (پیوندناپذیر) که به حرف پس از خود نمی چسبد (ا، د، ذ، ر، ز، ژ، و).
    2. متصل (پیوندپذیر) که به حرف پس از خود می چسبد (شامل همۀ حروف فارسی به غیر از حروف منفصل)[11].

     حرکات یا مصوت های کوتاه (َ ، ِ ، ُ ) مانند سَر، سِر، سُر

    1. مَدّ ( ) روی الف، مانند آرد، مآخذ
    2. تشدید ( ّ ) مانند ارّه، بقّالی، پلّه، عدّه
    3. سکون ( ْ ) مانند نفْس
    4. یای کوتاه (ء)، مانند نامۀ من
    5. تنوین (ً ، ٍ ، ٌ ) مانند ظاهراً ، بعبارۀٍ اُخری، مضافٌ الیه

    ز) در املای آن دسته از کلمه ها و ترکیب ها و عبارت های عربی که بدون تغییر وارد زبان فارسی شده اند، برای پرهیز از بدخوانی، قواعد املای عربی رعایت می شود.

    اصلاً ، اِلی ، بالقوّه ، بقیّه الله، حتّی، خلق السّاعه، موسی

    ح) دو حرف «و» و «ه» گاهی برای بیان حرکت به کار می روند.

    و اگر برای بیان حرکت ماقبل خود به کار رود سه نوع است:

    1. مصوّت کوتاه، مانند تو، چو، دو
    2. مصوّت مرکّب، مانند اوج، روشن، گوهر، نو (مثلاً در نوروز)
    3. مصوّت بلند، مانند تکاپو، روز، سبو، لیمو، مور، موش

    ه / ـه برای بیان حرکت ( ِ) و ندرتاً ( َ) به کار می رود:

    خانه، شماره، نامه، نه

    ط) در یک دسته بندی کلی در خط فارسی دو دسته نشانه به کار می رود:

    1. نشانه های اصلی
    2. نشانه های ثانوی

    نشانه های اصلی مرکب از 33 نشانه است که اصطلاحاً به آن ها حروف الفبا می گوییم. نشانه های ثانوی مرکب از 10 نشانه است که در بالا یا پایین نشانه های اصلی قرار می گیرند و برای پرهیز از بدخوانی به کار می روند.

    فهرست کامل نشانه های خط فارسی، همراه با مثال، در جدول های 1 و 2 آمده است. یادآوری می شود که این حروف برای خط چاپی است. الفبای خط تحریری و نستعلیق و انواع دیگر خطوط هنری تنوّع بیشتری دارد.

    جدول 1. نشانه های خط فارسی

    نشانه های اصلی

     

     

     

     

     

     

    جدول 2. نشانه های خط فارسی

    نشانه های ثانوی

     

    تبصره: استفاده از نشانه های شمارۀ 2، 3، 4، 5 و 6 الزامی نیست. این علائم عمدتاً برای رفع ابهام به کار می روند.

     

     

    املای بعضی از واژه ها و پیشوندها و پسوندها[12]

    ای (حرف ندا) همیشه با فاصلۀ کامل از منادا نوشته می شود:

    ای خدا، ای که

    این، آن با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شود:

    آن خانه، این کتاب

    تبصرۀ 1: در حروف ربط مرکب بین این و آن و کلمۀ پس از آن ها نیم فاصله گذاشته می شود، مانند

    آن طور، این طور، آن گونه، این گونه، و نظایر آن.

    استثنا: آنجا، آنچه، آنکه، اینجا، اینکه، وانگهی

    تبصرۀ 2: این که و آن که در معنی «این کسی که» و «آن کسی که: که با نیم فاصله نوشته می شود.

    چه با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شود، مگر در:

    چرا، چطور، چقدر، چگونه

    چه (خواه حرف ربط باشد خواه پیشوند یا اسم) در ترکیب با کلمۀ پیش از خود همواره به صورت پیوسته نوشته می شود:

    آنچه، چنانچه، خوانچه، قباله­نامچه، کتابچه، کمانچه، ماهیچه

    را همیشه با فاصلۀ کامل از کلمۀ پیش از خود نوشته می شود، مگر در:

    چرا (در معنای «برای چه؟» و در معنای «آری»، در پاسخ به پرسش منفی)

    مرا (مخفّف «من را»)

    که در ترکیب با کلمۀ پیش از خود با نیم­فاصله نوشته می شود:

    چنان­که، چون­که

    استثنا: آنکه، اینکه[13]، بلکه

    تبصره: که در نقش تأکید در نمونه هایی مانند شما که غریبه نیستید، این که حرف تازه ای نیست، با فاصلۀ کامل از کلمۀ پیش از خود نوشته می شود.

    هر همواره با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شود، مگر در مواردی که با کلمۀ پس از خود واژگانی شده باشد که در این صورت بی فاصله نوشته می شود، مانند:

    هرآینه، هرازگاهی، هرچند، هرطور، هرکدام، هرکس، هرکه، هرگاه، هرگونه، هریک

    همین، همان همواره با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شد. مگر در مواردی که با کلمۀ پس از خود واژگانی شده باشد که در این صورت با نیم­فاصله نوشته می شود، مانند:

    همان­جا، همین­جا، همان­جور، همین­جور، همان­که، همین­که، همان­گونه، همین­گونه

    هیچ همواره با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شود، مگر در مواردی که با کلمۀ پس از خود واژگانی شده باشد که در این صورت با نیم­فاصله نوشته می شود:

    هیچ­کدام، هی­کس، هیچ­گاه، هیچ­گونه، هیچ­یک

    ابن/ بِن و بِنْتْ، هرگاه بین دو عَلَم (اسم خاص اشخاص) واقع شوند با فاصلۀ کامل از کلمۀ پیش و پس از خود نوشته می شوند:

    حسین بن علی / حسین ابن علی/ محمّد بن زکریای رازی/ محمّد ابن زکریای رازی، فاصمه بنت رسول­الله

    ابو/ بو و صورت های دیگر آن ابا/ با، ابی، ابن/ بن، اُمّ و بِنْت با نیم­فاصله/ بی­فاصله از اسم پس از خود نوشته می شوند:

    اباعبدالله، ابن­سینا، ابوالقاسم، ابوطالب، ابوعبید جوزجانی، ابوعلی/ بوعلی، ابونصر فارابی، ابی­عبدالله، امّ سَلَمه، امّ البنین، بایزید، بِن­علی، بوالوفای خوارزمی، بِنت­الهدی

    فاصله­گذاری پیشوندها و پیشوندواره ها بدین شرح است:

    1. پیشوندها و پیشوندواره هایی که امکان اتصال به جزء پس از خود را ندارند بی فاصله نوشته می شوند: اَبَر-، اَرتا-، با-، باز-، بَر-، بَینا-، پاد-، پَرا-، پسا-، پیرا-، پیشا-، تَرا-، چند-، در-، دگر-، رایا-، زیر-، فر-، فرا-، فرو-، نا-، وا-، ور-[14]

    اَبَررسانا، اَرتادندان­پزشکی، باقاعده، بازآفرینی، برآورد، بینارشته­ای، پادزهر، پَراشنوی، پساتحریم، پیراپزشکی، پیشاتولّدی، تَراکنش، چندمنظوره، درخواست، دگردیسی، رایانامه، زیرمجموعه، فراجناحی، فرایند، فرومایه، ناخودآگاه، واکنش، وردست

    ترکیب های ساخته شده با پیشوندواره های مختوم به کسره که امکان اتصال به جزء پس از خود را ندارند بی فاصله نوشته می شوند: سوءِ، ضدّ ِ، غیرِ

    سوءاستفاده، ضدّ ِزنگ، غیرِاصولی

    پیشوندواره های پاره- ، نصفه- و نیمه- که به های غیرملفوظ ختم می شوند، در ترکیب­هایی مانند پاره­وقت، نصفه­کاره، نیمه­تعطیل، از همین قاعده پیروی می کنند.

    1. پیشوندها و پیشوندواره هایی که امکان اتصال به جزءپس از خود را دارند با نیم­فاصله نوشته می­شوند: برون-، بوم-، تک-، درون-، زیست-، میان-، نیم-

    برون­مرزی، بوم­شناسی، تک­درس، درون­مداری، زیست­فنّاوری، میان­واکه­ای، نیم­بند

    1. پیشوندواره های پس- و پیش- با نیم­فاصله از کلمۀ پس از خود نوشته می شوند، ولی کاربرد این پیشوندواره ها به صورت پیوسته در برخی از ترکیب ها رایج­تر است:

    پیشاب، پیشامد، پیشاهنگ، پیشایند، پیشباز/ پیشواز، پیشبرد، پیشتاز، پیشخدمت، پیشداد، پیشدار، پیشد اشت، پیشرفت، پیشرفته، پیشرو، پیشروی، پیشکار، پیشکوه، پیشگاه، پیشگفتار، پیشگو، پیشگیری، پیشنهاد، پیشوا، پیشوند، پساب، پسرفت، پسماند، پسوند

    1. در فاصله گذاری پیشوندهای بـ -، بی -، می – ، و همی – و هم – که در ادامه آمده­اند، افزون بر ملاک های پیش­گفته، ملاک های دیگری به شرح ذیل دخیل است.

    در فاصل­گذاری «به» سه حالت وجود دارد:

    الف) «بـ / به» در موارد زیر پیوسته نوشته می شود:

    1. هنگامی که بر سر فعل یا مصدر بیاید (همان که اصطلاحاً «بای زینت» یا «بای تأکید» یا «بای التزام» خوانده می شود):

    بروم، بگفتم، بگفت (=گفتن)، بنماید، بنویس

    1. درکلمه های بدین، بدان، بدو، بدیشان، به کار می رود.
    2. در صورت های واژگانی شده و تخفیف یافتۀ بجا(صفت)، بخرد، بسامان، بسزا، بشکوه، بنام، بهنجار، بهوش

    ب) به در صفت ها، قیدها و حروف اضافه مرکب با نیم­فاصله نوشته می شود:

    به­خصوص (صفت وقید)، به­سختی، به­جهتِ، به­محضِ، به­موجبِ

    ج) به در نقش حروف اضافه و همچنین در افعال گروهی (عبارتهای فعلی) که حرف اضافۀ پیش از فعل است با فاصلۀ کامل از اسم پس از خود نوشته می شود:

    به برادرت گفتم، به کار بردم

    تبصرۀ 1: حرف «بـ» که در آغاز بعضی از ترکیب های عربی می آید حرف جرّ است و از نوعِ حرف اضافۀ فارسی نیست و باکلمۀ پس از خود پیوسته نوشته می شود:

    بالعکس، برأی­العین، بذاته، بشخصه، بعلاوه (نام نشانۀ جمع در ریاضی)، بعینه، بفنسه، مابازاء

    تبصرۀ2: هرگاه «بای زینت یا بای تأکید»، «نون نفی و نهی» یا «میم نهی» بر سر افعالی بیایند که با الفِ مفتوح یا مضموم آغاز می شوند (مانند انجامیدن، انداختن، انگیختن، افکندن، افتادن)، «الف» در نوشتن حذف می شود و به جای آن صامت میانجی «ی» می آید:

    بینجامد، بینداز، بینگیخت، میفکن، نیفتاد

    یادآوری: «الف» در مشتقّاتِ فعل «ایستادن» حذف نمی شود:

    بِایست، نَایستد، مَایست …

    تبصرۀ 3: هرگاه «بای زینت یا تأکید» «نون نفی و نهی»، «میم نهی» بر سر افعالی بیایند که با «آ» آغاز می شوند (مانند آموختن، آزردن، آفریدن)، بین آن ها و فعل «ی» میانجی افزوده می شود:

    بیاموز، میازار، نیافرید

    بی- در نقش پیشوند نفی همیشه با نیم­فاصله از کلمۀ پس از خود نوشته می شود:

    بی­تردید، بی­توجّه، بی­حاصل، بی­حساب، بی­حوصله، بی­جهت، بی­چون­وچرا،بی­قرار

    استثنا: بیجا(بیهوده)، بیچاره، بیخود(بیهوده)، بیداد، بیدل، بیراه، بیزار، بیمار، بیکار، بینوا، بیهوش (غیرهشایر)

    تبصره: بی درنقش حرف اضافه همیشه با فاصلۀ کامل از کلمۀ پس از خود نوشته می شود:

    بی هیچ چشمداشتی کار کرد.

    یادآوری: امروزه بی در واژه­هایی مانند بیهوده و بیگانه پیشوند محسوب نمی شود. این واژه ها بسیط هستند و به همین صورت نوشته می شوند.

    می- و همی- (پیشوندهای فعل استمراری) نسبت به جزء اصلی فعل همواره با نیم­فاصله نوشته می شوند:

    می­افکند، می­رود، همی­گوید

    تبصره: اگر همی نشانۀ تأکید باشد با فاصلۀ کامل نوشته می­شود:

    همی نیست اندر دوزخ، جایگاه، کافران را؟ (ترجمۀ تفسیر طبری)

    صبر بر جفای او سهل­تر آید همی که بر نادیدن او. (گلستان سعدی)

    هم- در ترکیب همواره با نیم فاصله از کلمۀ پس از خود نوشته می شود:[15]

    هم­اتاق، هم­بازی، هم­پایه، هم­قدم، هم­گروه، هم­نسل، هم­نگاشت، هم­مخرج، هم­وطن

    استثنا: هماره، همان، هماورد، هماهنگ، همایش، همباز، همتا، همچنان، همچنین، همچو، همچون، همدل، همدم، همدیگر، همراه، همزن، همسان، همسایه، همسر ، همشهری، همشیره، همکار، همکرد، همکف، همگن، همگون، همو، هموار، همواره، هموند، همیدون، همین

    -تر و –ترین همواره با نیم فاصله/ بی فاصله از کلمۀ پیش از خود نوشته می شوند، مگر در:

    بهتر، کهتر، مهتر، بیشتر، کمتر، کلانتر (رئیس کلانتری)

    -ها (نشانۀ جمع) در الحاق به کلمات به هر دو صورت پیوسته و جدا (با نیم­فاصله/ بی­فاصله) به کار می رود، ولی جدانویسی آن، از لحاظ آموزشی و همچنین مسائل فنی مربوط به پردازش متن، توصیه می شود:

    باغها/ باغ­ها، چاهها/چا­ه­ها، کتابها/ کتاب­ها، کوهها/ کوه­ها، گرهه/ گره­ها

    تبصره: «ها» در موارد زیر فقط به صورتِ حدا (با نیم­فاصله/بی­فاصله) نوشته شود:

    1. هرگاه پس از کلمه­های بیگانه به کار رود:

    آنزیم­ها، پوزیتیویست­ها، فرمالیست­ها، مرکانتیلیست­ها، ویتامین­ها

    1. هنگامی که بخواهیم اصل کلمه را برای آموزش یا برجسته­سازی مشخص کنیم:

    ایرانی­ها، باغ­ها، کتاب­ها، متمدّن­ها

    1. هرگاه کلمه پردندانه (بیش از سه دندانه) باشد:

    پیش­بینی­ها، حسّاسیّت­ها، دانستنی­ها، نشست­ها

    1. هرگاه جمع اسامی خاص مدّنظر باشد:

    سعدی­ها، فردوسی­ها، مولوی­ها، هدایت­ها

    1. هنگامی که کلمه به «ها»ی غیرملفوظ ختم شود:

    خانه­ها، میوه­ها

    یا به «ها» ی ملفوظی ختم شود که حرف پیش از آن حرف متصل باشد:

    به­ها، پیه­ها، سفیه­ها، فقیه­ها

    1. هرگاه کلمه به یای ساکن ختم شود:

    خطّ­مشی­ها، زردپی­ها، نی­ها

    مجموعۀ ام، ای، است، ایم، اید، اند

    صورت های متصل فعل «بودن» در زمان حال (ام، ای، است، ایم، اید، اند) به شرح زیر است:

    کلمات مختوم به

    صامت میانجی

    مثال

    صامت منفصل

    خشنودم

    خشنودیم

    خشنودی

    خشنودید

    خشنود است

     

    خشنودند

    صامت متصل

    پاکم

    پاکیم

    پاکی

    پاکید

    پاک است

    پاک­اند

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «رهرو» به کار رفته است

    رهروم

    رهرویم

    رهروی

    روهرید

    رهرو است

    رهروند

    «ا» با صدایی نظیر آنچه در «دانا» به کار رفته است

    «ی»

    دانایم

    داناییم

    دانایی[16]

    دانایید

    دانا است/ داناست

    دانایند

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «دانشجو» به کار رفته است

    «ی»

    دانشجویم

    دانشجوییم

    دانشجویی

    دانشجویید

    دانشجو است/ دانشجوست

    دانشجویند

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «تو» به کار رفته است

    «ا»

    توام

    توایم

    توای/ تویی

    (شما کارمند) مترواید[17]

    تو است/ توست

    تواند

    «ها»ی غیرملفوظ با صدایی نظیر آنچه در «خسته» به کار رفته است

    «ا»

    خسته­ام

    خسته­ایم

    خسته­ای

    خسته­اید

    خسته است

    خسته­اند

    «ی» با صدایی نظیر آنچه در «پی» به کار رفته است

    «ا»

    تیزپی­ام

    تیزپی­ایم

    تیزپی­ای

    تیزپی­اید

    تیزپی است

    تیزپی­اند

    «ی» با صدایی نظیر آنچه در «ایرانی» به کار رفته است

    «ا»

    ایرانی­ام

    ایرانی­ایم

    ایرانی­ای

    ایرانی­اید

    ایرانی است/ ایرانی­ست

    ایرانی­اند

    الف مقصوره «ی» با صدایی نظیر آنچه در «طوبی» به کار رفته است.

    «ی»

    طوبایم

    طوباییم

    طوبایی

    طوبایید

    طوبی است/ طوباست

    طوبایند

    همزه با کرسی «ا» با صدایی نظیر آنچه در «خلا» به کار رفته است

    خَلَأم

    خَلأیم

    خَلأی

    خَلأید

    خلأ است

    خَلَأند

    همزۀ بدون کرسی «ء» با صدایی نظیر آنچه در «جزء» به کار رفته است

    [18]

    جزئم

    جزئیم

    جزئی

    جزئید

    جزء است

    جزئند / جزءاند

     

     

     

    ضمایر ملکی ومفعولی

    ضمایر ملکی و مفعولی[19] [ َ م، َ ت، َ ش، ِ مان (مان)، ِ تان (تان)، ِ شان (شان)]، در حالات شش گانه همراه با واژه های پیش از خود به صورت های زیر نوشته می شوند:

    کلمات مختوم به

    صامت میانجی

    مثال

    صامت منفصل

    برادرم

    برادرمان

    برادرت

    برادرتان

    برادرش

    برادرشان

    صامت متصل

    کتابم

    کتابمان

    توجّهم

    توجهمان

    سعیم

    سعیمان

    کتابت

    کتابتان

    توجّهت

    توجّهتان

    سعیت

    سعیتان

    کتابش

    کتابشان

    توجّهش

    توجّهشان

    سعیش

    سعیشان

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «رهرو» به کار رفته است

    رهروم

    رهرومان

    رهروت

    روهرتان

    رهروش

    رهروشان

    «ا» با صدایی نظیر آنچه در «پا» به کار رفته است

    «ی»[20]

    پایم

    پایمان

    پایت

    پایتان

    پایش

    پایشان

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «عمو» به کار رفته است

    «ی»

    عمویم

    عمویمان

    عمویت

    عمویتان

    عمویش

    عمویشان

    «ه» با صدایی نظیر آنچه در «خانه» به کار رفته است، پیش از ضمایر ملکی مفرد

    «ا»

    خانه­ام

    خانه­مان

    خانه­ات

    خانه­تان

    خانه­اش

    خانه­شان

    «ی » با صدایی نظیر آنچه در «پی» به کار رفته است، پیش از ضمایر ملکی مفرد

    «ا»

    پی­ام

    پی­مان

    پی­ات

    پی­تان

    پی­اش

    پی­شان

    «ی» با صدایی نظیر آنچه در «کشتی» به کار رفته است، پیش از ضمایر ملکی مفرد

    «ا»

    کشتی­ام

    کشتی­مان

    کشتی­ات

    کشتی­تان

    کشتی­اش

    کشتی­شان

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «رادیو» به کار رفته است

    «ا»

    رادیو­ام

    رادیومان

    رادیوات

    رادیوتان

    رادیواش

    رادیوشان

    الف مقصوره «ی» با صدایی نظیر آنچه در «طوبی» به کار رفته است.

    «ی»

    طوبایم

    طوبایمان

    طوبایت

    طوبایتان

    طوبایش

    طوبایشان

    همزه با کرسی «ا» با صدایی نظیر آنچه در «خلا» به کار رفته است

    خَلَأم

    خَلأمان

    خَلأت

    خَلأتان

    خلأش

    خَلَأشان

    همزۀ بدون کرسی «ء» با صدایی نظیر آنچه در «جزء» به کار رفته است

    [21]

    جزئم

    جزئمان

    جزئت

    جزئتان

    جزئش

    جزئشان

     

     

     

    یای نکره و مصدری و نسبت

    یای نکره (همچنین یای مصدری و نسبت) در حالات گوناگون به صورت های زیر نوشته می شود:

    کلمات مختوم به

    صامت میانجی

    مثال

    صامت منفصل

    برادری

    صامت متصل

    کتابی

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «رهرو» به کار رفته است.

    رهروی

    «ها» ی غیرملفوظ[22] با صدایی نظیر آنچه در «خانه» به کار رفته است.

    «ا»

    خانه­ای

    «ها» ی ملفوظ با صدایی نظیر آنچه در «گره» به کار رفته است.

    گرهی

    «ی» با صدایی نظیر آنچه در «پِی» به کار رفته است

    »ا»

    تیزپی­ای

    «ی» با صدایی نظیر آنچه در «کشتی» به کار رفته است

    «ا»

    کشتی­ای

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «رادیم» به کار رفته است

    «ی»

    رادیویی

    «ا» با صدایی نظیر آنچه در «دانا» به کار رفته است

    «ی»

    دانایی

    «و» با صدایی نظیر آنچه در «دانشجو» به کار رفته است

    «ی»

    دانشجویی

    الف مقصوره «ی» با صدایی نظیر آنچه در «طوبی» به کار رفته است[23]

    «ی»

    طوبایی

    همزه با کرسی «ا» با صدایی نظیر آنچه در «خلأ» به کار رفته است

    خلأی

    همزۀ بدون کرسی «ء» با صدایی نظیر آنچه در «جزء» به کار رفته است

    [24]

    جزئی

     

     

     

    کسرۀ اضافی

    نشانۀ کسرۀ اضافه در خط آورده نمی شود، مگر برای رفع ابهام و پرهیز از بدخوانی:

    حکومتِ نظامی/ حکومت­نظامی

    ـ کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو، در حالت مضاف، گاهی با صامت میانجی «ی» می آِد، مانند «پرتوی آفتاب» و گاهی بدون آن، مانند «پرتوِ آفتاب». آوردن یا نیاوردن صامت میانجی «ی» تابع تلفظ خواهد بود.

    ـ برای کلمه های مختوم به «ها» ی غیرملفوظ، در حالت اضافه، از علامت «ۀ/ـۀ»[25] استفاده می شود:

    برنامۀ روزانه، بندۀ خدا، به مثابۀ، خانۀ او، رانندۀ ماهر

    ـ کلمه های مختوم به «ها» ی ملفوظ، در حالت اضافه، کسره می گیرند، امّا گذاشتن این کسره در نگارش الزامی نیست:

    بازدهِ تولید، بزهِ بزرگ، فرماندهِ سپاه، گرهِ کور، متوجّهِ موضوع

    ـ کلمه های مختوم به همزه، در حالت اضافه، کسره می گیرند، امّا گذاشتن این کسره در نگارش الزامی نیست:

    تلألؤِ افکار، لؤلؤِ درخشان، منشأِ حیات

    ـ «ی» در کلمه های عربی مختوم به الف مقصوره «ی» (که «آ» تلفظ می شود)، در هنگام اضافه شدن به کلمۀ پس از خود، به «الف» تبدیل می شود:

    عیسای مسیح، کبرای قیاس، موسای کلیم، هوای نفس

     

    نشانۀ همزه[26]

    همزۀ میانی

    الف) اگر حرف پیش از آن مفتوح باشد، روی کرسی «ا» نوشته می شود؛ مگر آنکه پس از آن مصوت «ای» یا «او» یا« ِ» باشد که در این صورت روی کرسی دندانه (ئـ) نشته می شود:

    تأسّف، تلألؤ، رأفت، شأن، مأنوس

    رئیس، لئیم، رئوف، مئونت، مطمئن، مشمئز

    تبصره: در کلمه های عربی بر وزن «مُتَفَعّل» نظیر متأثّر، متألّم که در تداول، اولین فتحۀ آن ها به کسره تبدیل شده، همان صورت عربی آن ملاک قرار گرفته است.

    ب) اگر حرف پیش از آن مضموم باشد، روی کرسی «و» نوشته می شود؛ مگر آنکه پس از آن مصوت بلند «او» باشد که در این صورت روی کرسی دندانه (ئـ) نوشته می شود:

    رؤسا، رؤیا، مؤانست، مؤثّر، مؤذّن، مؤسّسه

    ج) اگر حرف پیش از آن مفتوح یا ساکن  پس از آن مصوت بلند «آ» باشد، به صورت «آ/آ» نوشته می شود:

    قرآن، لآلی، مرآت، مآخذ

    همزه در بقیۀ موارد و در کلیۀ کلمات دخیل فرنگی با کرسی دندانه (ئـ) نوشته می شود:

    استثنائات، تئاتر، جرئت، رئالیست، سئول، قرائات، لئام، لئون، مسئله، مسئول، نئون، نشئت، هیئت

    استثنا: توأم

     

    همزۀ پایانی

    الف) اگر حرف پیش از آن مفتوح باشد (مانند همزۀ میانی ماقبل مفتوح) روی کرسی «ا» نوشته می شود:

    خلأ ، مبدأ، ملأ، ملجأ، منشأ

    ب) اگر حرف پیش از آن مضموم باشد (مانند همزۀ میانی ماقبل مضموم) روی کرسی «و» نوشته می شود:

    تلألؤ، لؤلؤ

    ج) اگر حرف پیش از آن مکسور باشد روی کرسی «ی» نوشته می شود:

    متألئ[27]

    د) اگر حرف پیش از آن ساکن یا یکی از مصوت های بلندِ «آ» و «او» و «ای» باشد بدون کرسی نوشته می شود:

    املاء، انشاء[28]، بُطء، بطیء، جزء، شیء، ماء

    تبصرۀ 1: کلماتی مانند انشاء، املاء، اعضاء در فارسی بدون همزۀ پایانی هم نوشته می شوند که صحیح است.

    تبصرۀ 2: هرگاه همزۀ پایانی (بدون کرسی) به یای وحدت، نکره، نسبت یا مصدری متصل شود روی کرسی دندانه (ئـ) خواهد آمد.

    جزء  جزئی، سماء  سمائی، سوء  سوئی، شیء  شیئی

    تبصرۀ 3: کلمات مختوم به همزۀ ماقبل مفتوح (با کرسی «ا») یا همزۀ ماقبل مضموم (با کرسی «و») در اتصال به یای وحدت، نکره، نسبت یا مصدری تغییری نمی کنند.

    خلأ  خلأی، مبدأ  مبدأی، ملجأ  ملجأی، منشأ  منشأی، نبأ  نبأی، لؤلؤ  لؤلؤی، تلألؤ  تلألؤی

    نمونه هایی از کتابت همزه، در صفحات بعد، در جدول شمارۀ (3)، ارائه شده است.

     

     

    جدول 3. نمونه هایی از کتابتِ همزه

     

     

     

    واژه ها و ترکیب ها و عبارت های برگرفته از عربی[29]

    «ه» در واژه ها و ترکیب های برگرفته ازعربی به صورت های زیر نوشته می شود:

    1. اگر در آخر کلمه تلفظ شود، به صورت «ت» نوشته می شود:

    برائت، جهت، رحمت، قضات، مراقبت، نظارت

    1. اگر درآخر کلمه تلفظ نشود، به صورت «ـه/ه» (های غیرملفوظ) نوشته می شود:

    آتیه، علاقه، مراقبه، معاینه، نظاره

    «ـه/ه» در این حالت از قواعد مربوط به «های» غیرملفوظ تبعیت می کند:

    علاقه­مند، مراقبه­ای، معاینۀ بیمار، نظارگان

    1. در ترکیب های عربی رایج در فارسی، مانند ثقه الاسلام، خاتمه­الامر، دایره­المعارف، کامله­الوداد، لیله­القدر، معمولاً به صورت «ـۀ/ۀ» نوشته می شود، اما گاهی در بعضی از ترکیب ها، مانند آیت الله و حجت الاسلام، به صورت «ت» می آید که آن هم درست است.
    2. «و» که در برخی از کلمه های عربی، مانند زکوۀ، صلوۀ، مشکوۀ، به صورت «آ» تلفظ می شود، در فارسی به صورت «الف» نوشته می شود[30]:

    زکات، صلات، مشکات

    تبصره: کلمه هایی مانند حیوۀ، زکوۀ، صلوۀ، مشکوۀ (اگر به این صورت نوشته شده باشند)، در اضافه به «ی» نسبت یا وحدت، با «ا» و «ت» نوشته می شوند:

    «الف کوتاه (الف مقصوره) همیشه به صورت «الف» نوشته می شود، مگر در موارد زیر:

    الف) المثنّی ، اله، الی، اولی، حتّی، علی

    ب) اسم های خاص: صغری، طوبی، عیسی، کبری، مجتبی، مرتضی، مصطفی، موسی، هدی، یحیی

    تبصرۀ 1: سه اسم صغری و کبری و هدی به صورت صغرا و کبرا و هدا نیز رایج است.

    تبصرۀ 2: نام هایی مانند اسمعیل، رحمن، هرون که در رسم الخط قرآنی به این صورت نوشته می شوند در فارسی با «الف» نوشته می شوند: اسماعیل، رحمان، هارون. بعضی کلمات از قاعدۀ فوق مستثناست: اعلیحضرت، الهی … .

    ج) ترکیب ها و عبارت های عربی مختوم به الف مقصوره: اَعلام الهدی، بَدرالدُّجی، طوبی لک، لا تُعَدُّولاتُحصی، سِدرۀ المنتهی، لا تُحصی (صیغه های فعلی)

    تبصره: اسامی سوره های قرآن (مانند طه، یس و …) به شکل مضبوط در قرآن نوشته می شوند، اما در کلماتی مانند آل طاها، یاسین و… قاعدۀ تطابق مکتوب و ملفوظ رعایت می شود.

    تنوین، تشدید، حرکت گذاری، هجای میانی و پایانی «-وو-»

    آوردن تنوین، در صورتی که تلفظ شود، در همۀ متون الزامی است. در خط فارسی تنوین به صورت های زیر نوشته می شود:

    1. تنوین نصب: در همه جا به صورت «اً / ـاً » نوشته می شود:

    ابداً[31]، جزئاً، طبیعتاً ، عمداً، مقدّمتاً، موقّتاً ، نتیجتاً، واقعاً

    تبصرۀ 1: کلمه های مختوم به همزه، مانند ابتداء، استثناء، جزء هرگاه با تنوین نصب همراه باشد، همزۀ آن ها روی کرسی دندانه (ئـ) می آید و تنوین روی «الفِ» پس از آن قرار می گیرد: ابتدائاً، استثنائاً، جزئاً.

    تبصرۀ 2: «تا»ی تأنیث عربی «ـۀ/ۀ» اعم از آنکه در فارسی به صورت «ت» یا «ـه/ه» (های غیرملفوظ) نوشته یا تلفظ شود، پیش از تنوین نصب، بدل به «ت» می شود وعلامت تنوین روی الفی قرار می گیرد که از آن می آید، مانند: حقیقتاً، مقدّمتاً، نتیجتاً، نسبتاً.

    1. تنوین رفع و تنوین جرّ: در همه جا به صورت ٌ م ٍ نوشته می شود و فقط در ترکیب ها و عبارت های برگرفته از عربی که در زبان فارسی رایج است به کار می رود:

    متّفقٌ علیه، مختلفٌ فیه، مشارٌالیه، مضافٌ الیه، منقولٌ عنه

    بأیّ نحوٍ کان، بعبارۀٍ أُخری

    1. گذاشتن تشدید همیشه ضرورت ندارد مگر در هم نگاشت هایی[32] که نگذاشتن تشدید موجب ابهام در خواندن آن ها بشود:

    بنا/بنّا، دوار/دوّار، علی/عِلّی، کره/کرّه، مبین/مبیّن، معین/معیّن

    تبصره: در متون آموزشی برای نوآموزان و غیرفارسی زبانان و نیز در اسناد و متون رسمی دولتی، گذاشتنِ تشدید در همۀ موارد ضروری است.

    1. حرکت گذاری تنها در مواردی ضرورت می یابد که موجب رفع ابهام و سهولتِ خواندن بشود:

    مِثْل، مَثَل، مُثُل، مُلک، مِلک، مَلَک، مَلِک

    1. واژه های دارای هجای میانی و پایانی «-وو-» با دو واو نوشته می شوند:

    داوود، طاووس، کیکاووس، لَهاوور[33]، هَوو

    تبصره: در مورد نام های خاص، کاربرد املای شناسنامهای/ ثبتی جایز است:

    داوود، داوودی/ داود، داودی؛ کاووس، کاووسی/ کاوس، کاوسی

     

    ترکیب ها[34]

    در خط فارسی برای فاصله گذاری ترکیب ها سه فرض قابل تصور است:

    1. تدوین قواعدی برای جدانویسی همۀ ترکیب ها با نیم فاصله یا بی فاصله و تعیین موارد استثنا.
    2. تدوین قواعدی برای پیوسته نویسی همۀ ترکیب ها و تعیین موارد استثنا.
    3. تدوین قواعدی برای نوشتن الزامی بعضی از ترکیب ها با نیم فاصله یا بی فاصله و پیوسته نویسی بعضی دیگر.

    فرهنگستان، در تدوین و تصویب دستور خط فارسی، فرض سوم را برگزیده و تنها موارد الزامی جدانویسی یا پیوسته نویسی را به شرح ذیل معیّن کرده است:

    الف) ترکیب هایی که الزاماً پیوسته نوشته می شوند

    1. ترکیب هایی که با پسوند ساخته می شوند همیشه پیوسته نوشته می شوند، مگر هنگامی که:

    الف) حرف پایانی جزء اول با حرف آغازی جزء دوم یکسان باشد: آب­بان، نظام­مند.

    ب) پسوند «-گانه» با اعداد و پسوندهای –اُم، -اُمی، -اُمین در ترکیب با عددِ سی:

    پانزده­گانه، پنج­گانه، ده­گانه، سی­ام، سی­امی، سی­امین

    استثنا: دهگان، بیستگانی (نوعی روش پرداخت مواجب در گذشته)

    ج) کلمه به «ها»ی غیرملفوظ ختم شود:

    دروازه­بان، دیوانه­وار، زباله­دان، علاقه­مند، لاله­زار

    تبصرۀ 1: پسوند «-وار» همواره با نیم فاصله/ بی فاصله از کلمۀ پیش ازخود نوشته می شود، مگر در کلمه های زیر:

    بزرگوار، خانوار، راهوار/ رهوار، سوگوار، شاهوار/ شهوار، عیالوار، ماهوار

    پسوند «-واره» همواره به صورت پیوسته با کلمۀ پیش ازخود نوشته می شود:

    جشنواره، سنگواره، گاهواره، ماهواره

    تبصرۀ2: پسوند«-سان» همواره با نیم فاصله/ بی فاصله از کلمۀ پیش از خود نوشته می شود، مگر در:

    همسان، یکسان

    تبصرۀ 3: پسوندهای «-گر» و «-گری» در کلمه های مختوم به «ها»ی ملفوظ، و «ط» و «ظ»:

    توجیه­گر، افراط­گری و نیزدر کلمه های مختوم به «ی»، درصورتی که دشوار خوان گردد، با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند: لاابالی­گری[35].

    تبصرۀ 4: پسوندهای «-آسا»، «-آگین»، «-باره»، «-جات»، «-فام»، «-وش» همواره با نیم فاصله/ بی فاصله (بسته به نوع حروف) از کلمۀ پیش از خود نوشته می شوند:

    آتش­فام، بدلی­جات[36]، برق­آسا، ترشی­جات، تلخ­وش، خشم­آگین، سرخ­فام[37]، شرم­آگین، شکم­باره، غلام­باره، غوس­آسا، لولی­وش[38]، نوشته­جات

    تبصرۀ 5: پسوندواره های «-خانه»، «-نامه» و نظایر آنها، که درترکیب سازی بسامد فراوان دارند همواره با نیم فاصله/ بی فاصله از کلمۀ پیش از خود نوشته می شوند، مگردر ترکیب هایی که واژگانی شده اند[39]:

    سفارتخانه، غسّالخانه، کتابخانه، گلخانه، میخانه، اساسنامه، بخشنامه، دانشنامه، سالنامه، شاهنامه، فصلنامه، قطعنامه، قولنامه، ماهنامه

    1. ترکیب های واژگانی شده (بسیط گونه) پیوسته نوشته می شوند:

    آبرو، آبشار، الفبا، تختخواب، رختخواب

    1. ترکیب هایی که جزء دوم آن ها با «آ» آغاز شود و تک­هجایی باشد پیوسته نوشته می شوند:

    پساب، خوشاب، دستاس، زهاب، گلاب، مهاب

    ترکیب هایی که جزء دوم آن ها با «آ» آغاز شد و چندهجایی باشد با نیم فاصله نوشته می شوند، مگر در موارد زیر:

    ـ ترکیب های کوتاه شده: اخمالو(اخم­آلود)، خوابالو (خواب­لود)­آلوآلود)، نماوا، نماهنگ.

    ـ ترکیب های واژگانی شده (بسیط گونه): بسامد، پیامد، پیشامد، پیشاهنگ، پیشایند، تکاور، خوشامد، خوشایند، دستاورد، دستاویز، دلارا، دلارام، دلاویز، رزمایش، گردهمایی، گرمابه، نوشابه، هماورد، هماویز، هماهنگ، همایش[40]

    تبصرۀ 1: «الف» در کلماتی نظیر جنگاور، دلاور، فنّاوری بیناوند است و مشمول این قاعده نمی شود.[41]

    تبصرۀ 2: ترکیب هایی که جزء دوم آن ها با «آ» آغاز شود و جزء اول آن ها به «ها»ی ملفوظ یا غیرملفوظ ختم شده باشد، با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    خنده­اور، ره­آورد، گله­آمیز، مه­آلود

    1. کلمه هایی که در آن ها کاهش یا افزایش واجی یا ادغام یا جابجایی روی داده باشد پیوسته نوشته می شوند:

    چنو، سکنجبین، سیصد، شاهسپرم، فنّاوری، کمابیش، نستعلیق، ولنگاری، هشیار، همو

    1. ترکیب های ساخته شده با به (خوب)، در صورتی که جزء دوم آن ها «الف» یا «آ» نباشد، پیوسته نوشته می شوند:

    بهبود، بهداد، بهداری، بهداشت، بهدان، بهدخت، بهدین، بهروز، بهروش، بهزراعی، بهزیستی، بهساز، بهکیش، بهگزینی، بهگویی، بهنام

    به­آذین، به­آفرید، به­آوا، به­آیین، به­افزار[42]

    ب) ترکیب هایی که الزاماً با نیم فاصله / بی فاصله نوشته می شوند

    1. ترکیب هایی که با پیشوند یا پیشوندواره ها ساخته می شوند همیشه با نیم فاصله/ بی فاصله (بسته به نوع حروف) نوشته می شوند، مگردر ترکیب هایی که با پیشوندهای «بـ» «بی-» و «هم-» ساخته شده اند و قواعد آن ها در «املای بعضی واژه ها و پیشوندها و پسوندها» (صص 34-42) آمده است.
    2. ترکیب هایی که جزء دوم آن ها بن مضارع فعل باشد همواره با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    اندوه­بار، ریاضی­دان، زبان­شناس، گیاه­شناس، مشقّت­بار، موسیقی­دان (همچنین، نک. ص66، بند13)

    تبصره: در صرتی که کلمۀ ساخته شده با بن مضارع فعل نهادینه یا واژگانی شده باشد یا جنبۀ اداری و صنفی یافته باشد پیوسته نوشته می شود:

    آبخیز، آبدار، آتشبار، آشپز، استاندار، بازیکن، بخشدار، بنکدار، پاسدار، جانباز، حسابدار، راهدار، رگبار، رنگرز، زهتاب، سالگرد، سالنما، فرماندار، کامران، کهربا، لاشخور، مهتاب، ولگرد[43]

    1. ترکیب های اتباعی با نیم فاصله/ بی فاصله (بسته به نوع حروف) نوشته می شوند:

    پول­مول، پول­وپله، دم­ودستگاه، دنگ­وفنگ، شلوغ­پلوغ

    1. ترکیب هایی که از تکرار یک واژه ساخته می شوند با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند[44]:

    بدوبدو، پایین­پایین­ها، تک­تک، جفت­جفت، خط­خطی، فردفرد، کم­کم، کَم­کَمک، کورکورانه، لنگ­لنگان، یکی­یکی

    1. ترکیب های ساخته شده با بیناوندهای «ا»، «به»، «تا»، و «وا» با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    بیخ­تابیخ، جابهجا، جورواجور، دست­به دست، دم­به­دم، دورادور، روبه­رو، سراسر، سربه­سر، سرتاسر، گوش­تاگوش، لحظه­به­لحظه، موبه­مو

    تبصره: آن دسته ازترکیب های ساخته شده با بیناوند «الف» که در آن ها امکان اتصال بیناوند به حرف پیشین وجود دارد پیوسته نوشته می شوند:

    تنگاتنگ، دمادم، رنگارنگ، لبالب، مالامال

    1. ترکیب های عطفی در معنای مجازی یا اصطلاحی با با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    آب­وهوا، بَرورو، پروبال، پُروپیمان، حدودوثغور، حیص­وبیص، دوروبرف رتق­وفتق، رفت­وآمد، رفع­ورجوع، غثّ­وسمین، کم­وکاست، موروملخ، هست­ونیست

    تبصره: ترکیب های عطفی­ای که در آن ها واو عطف محذوف است با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    پشتک­وارو، سبک­سنگین، سنگین­رنگین، عجیب­غریب

    1. افعال پیشوندی با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    به­دربردن، به­دربُرد، به­درنبرد، به­درمی­برد، به­درنمی­برد، درگرفتن، درگرفت، درنگرفت، درمی­گرفت، درنمی­گرفت، فراگرفتن، فراگرفت، فرانگرفت، فرابگیرد، فرانگیرد، فرامی­گیرد، فرانمی­گیرد، ورآمدن، ورآمد، ورنیامد، ورمی­آید، ورنمی­آید

    تبصره: در صورتی که بین اجزای افعال پیشوندی فعل های کمکی به کار رفته باشد در دو طرف فعل کمکی یک فاصلۀ کامل گذاشته می شود:

    باز باید گرداند، باز نباید گرداند، باز می­توانست ایستاد، بازنمی­توانست ایستاد، بازنتوانست گردانید، بازنشاید گفت، بر نتوان انداخت، بر نشاید خاست، به­در خواهد بُرد، به­در نخواهد بُرد، در خواهد گرفت، در نخواهد گرفت، فرا خواهد گرفت، فرا نخواهد گرفت، فرو خواهد نشست، فرو نخواهد نشست، ور خواهد آمد، ورنخواهد آمد

    1. ترکیب هایی که یک جزء آن ها کلمۀ ذخیل فرنگی باشد با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    پاگون­دار، خوش­پُز، شیک­پوش

    تبصره: چنانچه جزء پسین ترکیب های ساخته شده با کلمات دخیل فرنگی پسوند باشد تابع قاعدۀ پسوندها خواهد بود و به صورت پیوسته نوشته می شود:

    1. عبارت های عربی­ای که تبدیل به اصطلاح شده­اند با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    اعلی الله مقامه، اعلی النّهایه، اعلی­علّیّیین، اعوذبالله، الله­اعم، الی­غیرالنهایه، الی­ماشاءالله، امّ­الخبائث، امّ­الفساد، امّ­القری، امّ­الکتاب، ان­شاءالله، باری­تعالی، بسمه­تعالی/ باسمه­تعالی، تبارک­الله، تبارک­وتعالی، توکّلتُ­علی­الله، حبل­الله، حبل­المتین، حبّه­الحوا، حبه­القلب، حبه­الماء، حجت­الحق، حجت­الله، حجه­الوداع، حجرالاسود، حدودالله، حقّ­تعالی، حَمّاله­الخطب، دارالسّلام، دارالشّفا، دارالمؤمنین، دامت­افاضاته، دامت­برکاته، دامت­توفیقاته، ذوالجلال­والاکرام، رَحِمَهِ­الله، سمعاًوطاعتاً، سیّدالسّادات، سیّدالشّهدا، صَحّ­ذلک، صریح­اللّهجه، صعب­الحصول، علی­ایّ­حال، علی­هذا، ماشاءالله، مع­ذلک، مع­هذا، من­بعد

    تبصره: اسامی کتاب ها با فاصلۀ کامل نوشته می شود:

    تجارب­الامم، تذکره­الاولیاء، حدیقه­الحقیقه، درهّ­النّاج، مجالس­النفائس، نهج­البلاغه

    1. در باب قواعد عددنویسی در فارسی دو حالت وجود دارد:

    الف) کاربرد اعداد در واژه های مرکب: واژه های مرکبی که در آن ها عدد به کار رفته باشد با نیم فاصله/ بی فاصله (بسته به نوع حروف) نوشته می شوند:

    47سالگی، پنج­تن، پنج­لایه، دوهزاروپانصدساله، ده­پانزده(نفر)، ده­چرخ، سی­سالگی، نُه­فلک، هشت­بهشت، هفت­گنبد، یک­خوابه

    تبصره: برخی از این واژه ها بسیط گونه شده اند و پیوسته نوشته می شوند:

    پنجشنبه، (درّۀ) پنجشیر، چلچراغ، چلستون/چهلستون، هشتگرد، (شهر) هفتکِل، یکتا، یکدیگر، یکشنبه، یکهو

    ب) اعداد ریاضی به صورت مستقل، که قواعد آن­ها به شرح ذیل است:

    اعداد بدون واو: اجزای این اعداد با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    یک­صد، چهارصد، شش­صد، هفت­صد، هشت­صد[45]، دوهزار، یازده­هزار، یک­میلیون، صدمیلیارد

    استثنا: نهصد

    اعدادواودار: اجزای این اعداد با فاصلۀ کامل نوشته می شود:

    بیست ویک، نود وپنج، یک­صد و پنجاه و نه، هزارو دویست و شصت و سه

    اعداد ترتیبی: اجزای اعداد ترتیبی با فاصلۀ کامل از یکدیگر نوشته می شود:

    بیست و سوم، سی و یکمین، یک­صد و چهل و چهار، دوهزار و شش­صدمین

    یادآوری: برای اطلاع از قواعد مربوط به نگارش ترکیب های ساخته شده با پسوند –اُم، -اُمی و –اُمین با عدد سی نک. ص59، بند ب.پ

    اعداد کسری: اجزای اعداد کسری با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    یک­چهارم، دوپنجم، چهارششم، هفت­دهم

    1. کلمه های مرکبی که جزء اول آن ها به «ها»ی غیرملفوظ ختم شود (های غیرملفوظ درحکم حرف منفصل است) با نیم فاصله نوشته می شود:

    بهانه­گیر، پایه­دار، کناره­گیر

    یادآوری: کلمه هایی مانند تشنگان، خفتگان، بچگی، هفتگی که در ترکیب، «ها»ی غیرملفوظ آن ها حذف شده و به جای آن «گ» میانجی آمده است، از این قاعده مستثناست.

    1. اگر یک جزء ترکیب اسم خاص باشد با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    تهران­گردی، حافظ­پژوهی، سعدی­صفت، عیسی­دم

    1. صفت های مرکب با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    اجل­رسیده، اخلال­کننده، ازخدابی­خبر، ازمابهتران، بادمجان­دورقاب­چین، پاک­دامن، پاک­رأی، پررفت­وآمد، پرفروش، تمام­وقت، حق­شناس، حقیقت­جو، خوش­برخورد، درس­خوان، زمین­خوار، سیه­چشم، شاه­نشین، عافیت­طلب، مصلحت­بین، نمک­پرورده، نیک­بخت، یاری­دهنده

    تبصره: برخی صورت های مرخم صفت های فاعلی و مفعولی به صورت پیوسته نهادینه شده­اند:

    دانشجو، رهبر، کامران، نامزد

    ج) ترکیب­هایی که الزاماً با فاصلۀ کامل نوشته می شوند

    1. ترکیب های اضافی (شامل موصوف وصفت، مضاف و مضافٌ الیه)، هنگامی که کسره یا نشانۀ اضافه تلفظ شود با فاصلۀ کامل نوشته می شوند:

    درِباغ، دوستِ­صمیمی، نامۀ­من

    در صورتی که کسرۀ اضافه تخفیف یافته یا محذوف باشد با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    آب­لیمو، آب­میوه، تخت­جمشید، تخم­مرغ، حاصل­ضرب، دست­کم، سیب­زمینی، شورای­عالی، صاحب­منصب، صاحب­نظر، صرف­نظر، صورت­جلسه، هیئت­مدیره

    تبصرۀ 1: برخی از این ترکیب ها ممکن است به صورت پیوسته نهادینه شده باشند:

    آبرو، تختخواب، رختخواب

    تبصرۀ 2: برخی صورت های مقلوب به صورت پیوسته نهادینه شده اند:

    پساب، خوشاب، شبنم، کوهپایه، گلاب، گلبرگ

    1. در مصدرهای مرکب و مصدرهای گروهی، همکرد (به صورت مصدری یا صرف شده) با یک فاصلۀ کامل از جزء غیرهمکرد نوشته می شود:[46]

    اختصاص دادن، اختصاص داده بودیم، به دست آوردن، به دست خواهیم آورد، جابه جا کردن، جابه جا کرده است، سخن گفتن، سخن گفتم

    تبصرۀ 1: صورت های مشتق از فعل های گروهی و مصدرهای مرکب (اسم مصدرها، حاصل مصدرها، صفت های فاعلی و مفعولی) با نیم فاصله/ بی فاصله نوشته می شوند:

    آشتی­کتان، ازآب­گذشته، بازسازی­شده، برون­سپاری، به­کارگیری، تصمیم­گیرنده، چشم­روشنی، فیلم­برداری، یاری­دهنده

    تبصرۀ 2: صورت های اسمی مشتق از فعل های مرکب پیوسته نوشته می شوند:

    برونداد، پسماند، پیشرفت، چشمداشت، رویداد، عملکرد، گرامیداشت

    استثنا: برون­رفت، بوم­نگاشت، بیرون­شد، ته­نشست

     

    فاصله گذاری در حروف اضافۀ مرکب و حروف ربط مرکب

    1. حروف اضافه ساده و مرکب

    حروف اضافۀ سادۀ زبان فارسی عبارت اند از: از، الّا، الی، اندر، با، بر، برای، به، بهرِ، بی، تا، جز، چون (چو)، در، را، سوای، غیر، مگر.

    در زبان فارسی تعداد قابل توجهی حرف اضافۀ مرکب (گروهی) وجود دارد که از یک حرف اضافۀ پیشین به همراه یک اسم یا یک اسم و یک حرف اضافه پسین ساخته می شوند. فاصله گذاری این حروف به شرح زیر است:

    حرف اضافه ساده (پیشین یا پسین) و ستاک اسمی با نیم­فاصله/ بی­فاصله (بسته به نوع حروف) نوشته می شوند:

    ازجهتِ، ازطریقِ، ازلحاظ، براساسِ، برحسبِ، برخلافِ، به­سببِ، به­طورِ، بعداز، به­علاوۀ، به­وسیلۀ، پیش­از، درضمنِ، راجع­به، علاوه­بر، مبنی­بر[47]

    تبصرۀ1: برای پرهیز از بدخوانی توصیه می شود اِعرابِ حروف اضافۀمرکبی مانند «دراِزای» و «درزَمینۀ» گذاشته شود.

    تبصرۀ 2: بین اجزای حروف اضافۀ سه جزئی فاصلۀ کامل گذاشته می­شود.

    از برای خاطرِ، با توجّه به

    1. حروف ربط ساده و مرکب

    مشهورترین حروف ربط ساده عبارت اند از: اگر، امّا، باری، پس، تا، چون، خواه، زیرا، که، لیکن، نه، نیز، و، ولی، هم، یا.

    در زبان فارسی تعداد قابل ملاحظه ای حرف ربط مرکب (گروهی) وجود دارد. این حروف مجموعه ای از دویا چند کلمه هستند که معمولاً یکی از آن ها حرف ربط یا حرف اضافۀ ساده است وکلا، علاوه بر اینکه کار حرف ربط ساده را انجا میدهند، نقش قید را هم در جمله ایفا می کنند. حروف ربط مرکب را، برای سهولت بررسی، از لحاظ ساختمان صوری می توان به دو دستۀ حروفِ ربطِ مرکبِ ساخته شده با حرف پیوند «که» و حروفِ ربط مرکب بدون «که» تقسیم کرد. فاصله­گذاری این حروف بدین شرح است:

    الف) حروف ربط مرکب ساخته شده با «که»: فاصلۀ بین اجزای حروف ربط مرکب، از آنجا که یک مجموعه را تشکیل می دهندوهمبستگی بین اجزای آن ها قوی است، نیم­فاصله/ بی فاصله است:

    آنجاکه، آن­گاه­که، ازآنجاکه، ازآنکه، ازاینکه، ازبهرآنکه، باآنکه، بااینکه، بی­آنکه، چنان­که، چون­که، درحالی­که، درصورتی­که، زیراکه، همین­که

    استثنا: بلکه

    اگر جزء پیش از«که» مجموعۀ باز[48] باشد، بین آن جزء و «که» فاصلۀ کامل گذاشته می شود:

    آن­گونه­که، این­طورکه، به­طوری­که، به­نحوی­که

    ب) حروف ربط مرکب بدون «که»: فاصلۀ بین اجزای سازندۀ این حروف نیم­فاصله/ بی­فاصله است:

    ازاین­رو، ازاین­گذشته، ازسوی­دیگر، بااین­همه، باوجود­این، بنابراین، به­این­ترتیب، به­این­علّت، درضمن، وگرنه

    تبصره: بین همۀ اجزای سازندۀ حروف ربط مرکبی که بیش از سه جزء دارند فاصلۀ کامل گذاشته می شود:

    به هر دلیل که، به هر سبب که، به هر علّت که

     

    واژه های چنداملایی

    برخی کلمات در فارسی دو یا چند صورت املایی دارند. فهرست این واژه ها و املای مرجح فرهنگستان برای آن­ها، به تفکیک عام و خاص (اَعلام)، در ادامه خواهد آمد.

    در این فهرست ها فقط واژه هایی آمدهاست که دو ییا چند صورت املایی دارند و در زبان فارسی امروز به کار می روند، یا واژه هایی چون نام های گیاهان و جانوران و خوراک ها و داروها و نظایر آن ها که کاربرد فراوان دارند. واژه های مهجور یامنسوخ در این فهرست نیامده­اند. این گونه واژه­ها را، از هر متنی که باشند، باید با املای همان متن نوشت.

    درمتون قدیمی، هرگاه ضبط کلمه یا اسمی (اعم از اسم شخص یا مکان) با صورت مصوت فرهنگستان متفاوت باشد، با همان ضبط قدیم نوشته می شود.

    در تصویب شیوۀ املای این واژه ها ضوابط ذیل، به ترتیب اولویت، رعایت شده است:

    • املای رایج­تر: مثلاً صورت های آذوقه، حوله، حلیم، تالار، قدّاره، قورباغه و … به همین اعتبار انتخاب شده­اند.
    • ملاحظات تاریخی و پرهیز از افزایش واژه های هم نگاشت موردنظر بوده است.
    • صورت املایی غیرمتعارف پیشنهاد نشده است.

     

    فهرست واژه های عام دو یا چنداملایی

    صورت های املایی موجود

    صورت های املایی مرجح فرهنگستان

    آ/ا

    آخُر/آخور

    آروغ/آروق

    آزوقه/آذوقه

    آقا/ آغا

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    اتاق/ اطاق

    اُتراق/اُطراق

    اتو/اطو

    اَرک / اَرگ

    اُریب / اوریب

    اسطبل/ اصطبل

    اسطرلاب / اصطرلاب

    اَلَم­شنگه/ عَلَم­شنگه

    امپراتریس/ امپراطریس

    امپراتور/ امپراطور

    انتر/ عنتر

     

    ب

    باباغوری/ باباقوری

    باتری/ باطری

    باتلاق/ باطلاق

    باطون/ باتون/ باطوم/ باتوم

    باجناغ/ باجناق

    بُختُنَصر/ بختنصر/ بخت­النصر

    بغچه / بقچه

    بلغور/ بلقور

    بلیت/ بلیط

     

    پ

    پاتوق/ پاتوغ/ پاطوق

    پیش­خوان/ پیشخوان

     

    ت

    تارم/ طارم

    تاس / طاس

    تاس­کباب/ طاس­کباب

    تاغ/ تاق (نام درختچه)

    تاق/ طاق (سقف)

    تاق/ طاق (در مقابل جفت)

    تاقدیس/ طاقدیس

    تالار/ طالار

    تاول / طاول

    تایر/ طایر (چرخ ماشین)

    تباشیر/ طباشیر

    تبرزد/ طبرزد

    تبرزین / طبرزین

    تپانچه / طپانچه

    تُپق/ طُپُق / تَپَغ

    تپیدن / طپیدن

     

    تَتماج / طُطماج (نام نوعی آش)

    تراز/ طراز

    تراز/ طراز

     

     

     

    تَرَق و توروق/ تاراغ و توروغ

    ترقّه / طرقّه

    تشت/ طشت

    تُشک / توشک

    تغار/ طغار

    تنبور / طنبور

    توتیا / توطیا

    توفان / طوفان

     

     

    تومار/ طومار

     

    ج

    جغّه / جقّه

     

    چ

    چارق / چارغ

    چفندر / چقندر

    چلغوز / چلقوز

     

    خ

    ختمی / خطمی (گُل)

    خرجین / خورجین

    خرسند/ خورسند

    خشنود/ خوشنود

     

    د

    دایر­ه­المعارف/ دائره­المعارف

    دُشک / دوشک

    دُکمه / دُگمه

    دوقلو/ دوغلو

     

    ر

    رتیل/ رطیل

     

    ز

    زغال/ ذغال

     

    س

    ساروج/ صاروج

    ستبر/ سطبر

    سرشک/ سرشگ

    سرمه/ سورمه

    سوغات / سوقات

    سوک / سوگ

     

    ش

    شاغول/ شاقول

    شرایین / شرائین

     

    ص

    صندل / سندل

     

    غ

    غلتیدن / غلطیدن

     

     

    ف

    فُرغون / فُرقون

    فطیر / فتیر

     

    ق

    قاتی / قاطی

    قاروقور/ غار و غور

    قَدّاره / غَدّاره

    قُدقُد / غُدغُد

    قدغن / غدغن / غدقن

    قراقروت/ قراقوروت (نیز نک. قره­قروت)

    قرتی/ غرتی

    قرشمال/ غرشمال

    قُرُق / غُرُق

    قرمه/ غرمه/ قورمه

    قروش/ غروش

    قره­قروت/ قره­قوروت

    قَزقان/ قَزغان / (دیگ بزرگ)

    (گونه­های دیگر: قازغان/ قازقان، غزغن/قزغن)

    قشقرق/ غشغرق

    قشلاق/ قشلاغ

    (گونه های دیگر: قیشلاق/ قیشلاغ)

    قفس/ قفص

    قُلُپ/ غُلُپ

    قُلّک / غُلک

    قلنبه/ غلنبه

    قلیان/ غلْیان

    قورباغه / غورباغه

    قورت/ غورت

    قوز/ غوز

    قوطی/ قوتی

    قِیقاج/ غِیقاج

    قِیماق/ قیماغ

     

    ل

    لاتاری/ لاطاری

    لَق/ لَغ

    لَق­لَق / لَغ­لَغ

    لَق­ولُوق / لغ­ولوغ

    لقوه/ لغوه

    لوطی/ لوتی

     

    م

    ملات/ ملاط

    ملغمه / ملقمه

    میلیارد/ ملیارد

    میلیون / ملیون

    ن

    ناسور/ ناصور

    نسطوری/ نستوری

    نعنا/ نعناع

    نفت/ نفط

    نفتالین/ نفتاطلین

    نِق­نِق/ نِغ­نِغ

     

    و

    ورغُلُنبیدن / ورقُلُنبیدن

    وَق­وَق / وَغ­وَغ

     

    هـ

    هلیم/ حلیم

    هوله/ حوله

    هیز/ حیز

     

    ی

    یاتاقان/ یاطاقان

    یالقوز/ یالغوز

    یُرقه / یُرغه / یورقه/ یورغه

    یُغور / یُقور

     

    آخور

    آروغ

    آذوقه

    آقا

    کلمۀ «آقا» امروزه با حرف «ق» نوشته می­شود، ولی این کلمه در قدیم گاهش لقب زنان بوده و با حرف «غ» به صورت «آغا» نوشته می­شده است، مانند شادملک­آغا، گلین­آغا، و گاهی نیز با همین کتابت در مورد مردان به کار می­رفته است، مانند آغامحمدخان و آغاپاشا. در این موارد خاص، در خط فارسی امروز نیز همان ضبط قدیم رعایت می شود.)

    اتاق

    اُتراق

    اتو

    اَرگ

    اُریب

    اسطبل

    اسطرلاب

    اَلَم­شنگه

    امپراتریس

    امپراتور

    انتر

     

     

    باباغوری

    باتری

    باتلاق

    باتون/ باتوم (چماق پلیس)

    باجناغ

    بختنصر/ بختنصَّر

    بقچه

    بلغور

    بلیت

     

     

    پاتوق

    پیشخوان[49]/ پیش­خوان

     

     

    طارم

    طاس (= ظرف، کعبتین، بی­مو)

    طاس کباب

    تاغ

    طاق

    تاق

    طاقدیس

    تالار

    تاول

    تایر

    تباشیر

    تبرزد/ طبرزد

    تبرزین

    تپانچه

    تُپُق

    تپیدن

    (مشتقات آن نیز با «ت» نوشته می شود.)

    تُتماج

    تراز (=ترازآبی و ابزاری برای بنایی)

    طراز (= نگار جامه)

    (همچنین در عبارتی مثل «طراز اول» به معنای «دارای مقام اول»)

    هم تراز و هم طراز هر دو صحیح است.

    تَرَق و توروق

    ترقّه

    تشت

    تُشک

    تغار

    تنبور

    توتیا

    توفان/ طوفان

    (در ترکیب «طوفانِ نوح» بهاین صورت مصوب است.)

    طومار

     

     

    جقّه

     

     

    چارق

    چغندر

    چلغوز

     

     

    خطمی

    خرجین

    خرسند

    خشنود

     

     

    دایره­المعارف/ دائره­المعارف

    دُشک

    دُکمه / دُگمه[50]

    دوقلو

     

     

    رتیل/ رطیل

     

     

    زغال

     

     

    ساروج

    ستبر

    سرشک/ سرشگ[51]

    سرمه

    سوغات

    سوگ/ سوک[52]

     

     

    شاقول

    شرایین

     

     

    صندل

     

     

    غلتیدن

    (همچنین مشتقات آن مثل «غلتان»، «غلتک»، «بام غلتان»)

     

    فُرغون

    فطیر

     

     

    قاتی

    قاروقور

    قَدّاره

    قُدقُد

    غدغن

    قراقروت

    قرتی

    قرشمال

    قُرُق

    قورمه

    قروش

    قره­قروت

    قَزقان

     

     

    قشقرق

    قشلاق

     

    قفس

    قُلُپ

    قُلک

    قلنبه

    قلْیان

    قورباغه

    قورت

    قوز

    قوطی

    قِیقاج

    قِیماق

     

     

    لاتاری

    لَق

    لَق­لَق

    لَق­ولُوق

    لقوه

    لوطی

     

     

    ملاط

    ملغمه

    میلیارد

    میلیون

     

    ناسور

    نسطوری

    نعنا/ نعناع

    نفت

    نفتالین

    نِق­نِق

     

     

    ورقُلُنبیدن

    وَغ­وَغ

     

     

    حلیم

    حوله

    هیز

     

     

    یاتاقان

    یاقوز

    یورغه

    یُغور

     

     

     

    فهرست نام های خاص (اَعلام) دو یا چنداملایی

    صورت های املایی موجود

    صورت های املایی مرجح فرهنگستان

    آ/ا

    آغاجری/ آقاجری

    آغاخان/ اقاخان

    آفریقا/ افریقا

    آمریکا/ امریکا

    آلاداغ/ آلاداق

    اُترار/ اُطرار

    اتریش/ اطریش

    استانبول/ اسلامبول

    استخر/ اسطخر/ اصطخر

    استهبانات[53]/ اسطهبانات/اصطهبانات

    ایتالیا/ ایطالیا

    ایذه / ایزه

     

    ب

    باتوم/ باطوم

     

    بوذرجمهر/ بوزرجمهر (ی)

     

    پ

    پترِکبیر/ پطرِکبیر

    ت

    تاب/ طاب

    (نام رودی که از کهگیلویه سرچشمه می گیرد.)

    تارم/ طارم

    تالش/ طالش

    تایباد/ طایباد

    تَبَرک / طَبَرک

    تپور/ طپور

    تخار/ طخار

    تخارستان/ طخارستان

    ترابلس/ طرابلس

    ترشیز/ طرشیز

    ترقبه/ طرقبه

    تسوج / طسوج

    توالش/ طوالش

    توس/ طوس

    توسی/ طوسی

    تهران/ طهران

    تهماسب/ طهماسب

    تهمورث/ طهمورث

    تیسفون/ طیسفون

     

    ج

    جابلسا/ جابلصا

    خ

    ختا/ خطا

    خواف/ خاف

     

    ز

    زنون/ ذنن

     

    س

    ساوجبلاغ/ ساوجبلاق

    سرپل­زهاب/ سرپل­ذهاب

    سُغد/ صُغد

    سقلاب/ صقلاب

    سن­پترزبورگ/ سن­پطرزبورگ

     

    ش

    شبورغان/ شبورقان

     

    ص

    صغری/صغرا

     

    ع

    عیسو/ عیصو

     

    ق

    قباد/غباد

    قُرلغ / قُرلق

    قره­آغاج/ قره­آقاج

     

    ک

    کبری/ کبرا

    کورونا/ کورنا/ کرونا

    کووید/ کوید

    کیقباد/ کیغباد

     

    ل

    لوت/ لوط (کویر)

    لوت/ لوط (قوم)

     

    آغاجری

    آقاخان

    آفریقا/ افریقا

    آمریکا/ امریکا

    آلاداغ

    اُترار

    اتریش

    استانبول

    استخر[54]

    استهبانات[55]

    ایتالیا

    ایذه

     

     

    باتوم (نام شهری در گرجستان، در تلفظ امروزی: باتومی)

    بوزرجمهر/ بوذرجمهر(ی)

     

     

    پترِکبیر

     

    تاب

     

     

    طارم

    تالش/ طالش

    تایباد

    تَبَرک

    تپور

    تخار/ طخار

    تخارستان/ طخارستان

    طرابلس

    ترشیز

    طرقبه

    تسوج/ طسوج

    توالش/ طوالش[56]

    توس/ طوس (نام شهر و نام شخص)

    طوسی (لقب یا رنگ)

    تهران

    تهماسب/ طهماسب

    تهمورث/ طهمورث

    تیسفون

     

     

    جابلسا

     

    ختا

    خواف

     

     

    زنون

     

     

    ساوجبلاغ

    سرپل­زهاب/ سرپل­ذهاب[57]

    سُغد

    سقلاب/ صقلاب

    سن­پترزبورگ

     

     

    شبورغان

     

     

    صغری/صغرا

     

     

    عیسو

     

    قاروقور

    قَدّاره

    قُرلق

    قره­آغاج

     

     

    کبری/ کبرا

    کرونا

    کووید

    کیقباد

     

     

    لوت

    لوط

     

     

     

    نمایه

    آوانویسی 12

    اداری 62

    ادغام 61

    اسم مصدر 68

    اضافه/ حالت اضافه 47-49، 51، 55

    اعداد/ عدد 59، 65، 66

    افزایش واجی 61

    افعال پیشوندی 63

    الفبا 28، 29 (نیز نک. نشانه­های اصلی، نشانه­های ثانوی)

    الف کوتاه/ مقصوره 43، 45، 46، 48، 55

    املاء10-12، 22، 26، 27، 34، 55، 57، 62، 72، 82

    املای شناسنامه ای/ ثبتی 57

    بای التزام 38

    بای تأکید 38، 39

    پیوندناپذیر 26

    تاء تأنیث 56

    تأکید 35، 40

    ترکیب18، 23، 27، 34، 35، 37، 38، 40، 54، 57-64، 66، 67، 76

    ترکیب اتباعی 62

    ترکیب سازی 60

    ترکیب عطفی 63

    تشدید 27، 33، 56، 57

    تک هجایی 12، 60

    تنوین 27، 33، 56، 57

    جابه جایی 61

    جدا 40، 59

    جدانویسی11، 18، 22، 40، 58

    جزء غیرهمکرد 67

    چنداملایی 72، 73، 82

    چندهجایی 60

    حاصل مصدر 68

    حرف آغازی 58

    حرف پیوند 70

    حرف جرّ 38

    حرف ندا 34

    فعل «بودن» 42، 67

    قرآن/ قرآنی 21، 24، 52، 54، 55

    قید 38، 70

    کاهش واجی 61

    کتابت 8، 51، 52، 73

    کرسی (ا/و/ی/دندانه)43، 45، 46، 49-53، 56

    کسره/ کسرۀ اضافه 33، 37، 47-49، 62، 67، 69

    مجموعۀ باز 70

    مرخّم 67

    مشتق/ مشتقّات 39، 58، 59، 68، 75، 78

    مصدر(مرکب/گروهی) 38، 67، 68

    مصوت (کوتاه، مرکب، بلند) 24-27، 42، 49، 50، 51

    مقلوب 67

    میانجی 39، 42-47، 51، 66

    میم نهی 38، 39

    نشانه گذاری 12

    نشانه های اصلی 26-28، 29

    بای زینت 38، 39

    بدخوانی 22، 27، 28، 47، 69

    برجسته­سازی 41

    بسیط 39

    بسیط گونه 60، 65

    بُن (فعل) 62

    بی­فاصله 23، 35-37، 40، 58-71

    بیناوند 61، 63

    پسوند 18، 34، 58، 59، 62، 64، 66

    پسوندواره 36، 60

    پیشوند 18، 34، 36، 37، 39، 61، 62

    پیشوندواره 36، 37، 61

    پیوسته 23، 34، 37، 38، 40، 58-65، 67، 68

    پیوسته نویسی 11، 18، 58

    پیوندپذیر 26

    حرف/ حروف اضافه 38، 39، 69، 70

    حرف/ حروف ربط34، 69-71

    حرف/ حروف متصل 26، 41

    حرف/ حروف منفصل 23، 26، 66

    حرکت گذاری 26، 56، 57

    خوشنویسی 12، 49

    دخیل 50، 64

    دشوارخوان 59

    رسم الخط 17، 18، 19، 20، 36، 54، 55، 59-62

    سجاوندی 12

    شعر 12، 44

    صامت 39، 42-47

    صفت 38، 66-68

    صنفی 62

    ضمیر/ ضمایر 44، 45

    عددنویسی 65

    عربی21، 27، 29، 38، 42، 48، 49، 54-57، 64

    فاصله گذاری18، 22، 23، 35-38، 58، 69، 70

    فعل/ افعال گروهی 38، 68

    نشانه­های ثانوی 27، 28، 33

    نون نفی ونهی 38، 39

    نهادینه 62، 67

    نیم­فاصله 23، 34-40، 58-71

    واژگانی شده 35، 38، 60، 62

    واو 25، 32، 57، 63، 65

    های بیان حرکت 12، 27

    های غیرملفوظ12، 26، 33، 37، 41، 43، 46، 47، 54، 56، 59، 61، 66

    های ملفوظ 41، 46، 47، 59، 61

    هجا (میانی، پایانی) 56، 57

    همزه 24، 29، 42، 43، 45-53، 56

    همکرد 67

    هم نگاشت 26، 57، 72

    یای ساکن 41

    یای کوتاه 27، 33، 47

    یای مصدری 46، 51

    یای نسبت 12، 46، 51، 55

    یای نکره 46، 51

    یای وحدت 51، 55

     

     

    [1] . اعضای این کمیسیون عبارت بودند از آقایان دکتر ّ محمدرضا باطنی ( ١۶جلسه، از 7/2/72 تا 30/6/72) دکتر جواد حدیدی، دکتر علی محمد حق شناس، دکتر حسین داودی، استاد اسماعیل سعادت، استاد احمد سمیعی )گیلانی)، مرحوم دکتر جعفر شعار، دکتر علیاشرف صادقی )که تا جلسۀ ّ مورخ ٢٨دی ١٣٧٢شرکت داشتند و پس از آن به علِت مسافرت برای استفاده از فرصت مطالعاتی در جلسه شرکت نکردند)، مرحوم دکتر مصطفی
    مقربی و استاد ابوالحسن نجفی.

    [2] . دستور خط فارسی در شورای فرهنگستان در دو شور مورد بحث و بررسی قرار گرفت. شور اول جمعا ۴١جلسه )از3/7/74 تا3/9/76) و شور دوم در ١٨جلسه (از28/2/77 تا16/9/77) صورت گرفت. اعضای شورا در این جلسات عبارت بودند از: مرحوم استاد احمد آرام (فقط ٨جلسه)، استاد عبدالمحمد آیتی، دکتر نصراالله پورجوادی، مرحوم دکتر احمد تفضلی (٢۵جلسه)، دکتر حسن حبیبی، دکتر غلامعلی حداد عادل، دکتر جواد حدیدی ( ١٢جلسه، از 8/4/77 استاد بهاءالدین خرمشاهی، دکتر محمد خوانساری، دکتر علی رواقی، دکتر بهمن سرکاراتی، استاد اسماعیل سعادت (١٢جلسه، از8/4/77 استاد احمد سمیعی، دکتر علی اشرف صادقی، دکتر حمیدفرزام، سرکار خانم دکتر بدرالزمان قریب (١٢جلسه، از8/4/77 دکتر فتح االله مجتبائی (٧جلسه، از
    8/4/77)، دکتر مهدی محقق، دکتر حسین معصومی همدانی (فقط١جلسه) ،مرحوم دکتر مصطفی مقربی (۵٠ جلسه)، استاد ابوالحسن نجفی. همچنین آقایان دکتر جواد حدیدی (تا جلسۀ  ١۴۴مورخ8/4/77) و دکتر حسین داودی و مرحوم دکتر جعفر شعار نیز به عنوان صاحب نظر در این جلسات حضور داشتند.

    [3] . آقای دکتر سلیم نیساری قبلا کتابی با همین عنوان به طبع رسانده اند: دستتور خط فارسی، تهران، .١٣٧۴در آخرین بازنگری این دفتر  (١٣٨۴) از نظریات آقای دکتر سلیم نیساری نیز بهره گرفته شد (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، گروه دستور(.

    [4] . یادآوری: این مقدمه مطابق با ویراست پیشین دستور خط فارسی نوشته شده و ممکن است برخی از مثال ها و قواعد و مطالب ذکرشده در آن با آنچه در ویراست جدید آمده است مطابقت نداشته باشد.

     

    [5] . از آقایان دکتر حسین واثق (از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی)، حسین موثق (دانشگاه صنعتی اصفهان)، موسی صدیقی (از وزارت ارشاد)، مهدی میرجابری، صالح آزاده دل و م. ی. قطبی که با اظهارنظر کلی در باب خط فارسی فرهنگستان را یاری کرده اند سپاسگزاری می شود.

    [6] . پس از آنکه اصلاحات لازم در پیش نویس اولیۀ کارگروه دستور زبان فارسی و رسمالخط ِاعمال شد، ماحصل این بازنگری در دفتری به نام دستور خط فارسی( نسخۀ بازنگری شده) منتشر گردید. این مجموعه برای منتخبی از استادان و صاحب نظران و ویراستاران ارسال شد تا با ملاحظۀ آن رأی و نظر خود را اعلام کنند. بسیاری از صاحبنظران و استادان با ارسال آراء خود فرهنگستان را در تکمیل این مجموعه یاری نمودند. در پایان مهلت مقرر، آراء رسیده برحسب نظم موجود در متن تفکیک و در مجموعه ای نسبتاً مفصل تدوین و در کارگروه دستور، طی بیست جلسه، بررسی شد و سرانجام این مجموعه، پیش از تصویب نهایی، در دفتری به نام ویراست جدید دستور خط فارسی فراهم آمد.

    فرهنگستان زبان و ادب فارسی از همۀ کسانی که با ملاحظۀ پیش نویس اولیۀ دستور خط فارسی دربارۀ آن اظهارنظر کرده اند سپاسگزار است. این افراد عبارتند از: دکتر مهدی کمالی (عضو هیئت علمی و ویراستار علمی گروه فرهنگ نویسی)، دکتر مهدی سالاری نسب (پژوهشگر ادبیات و فلسفه)، زنده یاد دکتر حسین داودی (بازنشستۀ آموزش و پرورش)، دکتر محمدرضا رضوی (عضو هیئت علمی فرهنگستان)، هرمز بوشهری پور (مؤلف و ویراستار
    فرهنگستان)، ندا زادگان میاردان (عضو هیئت علمی فرهنگستان)، فرهاد قربانزاده (پژوهشگر گروه فرهنگ نویسی)، دکتر محمدشادروی منش (پژوهشگر گروه فرهنگ نویسی و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی) ،دکتر آبتین گلکار )پژوهشگر گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر فرشید سمایی (عضو هیئت علمی فرهنگستان)، سعید لیان (ویراستار گروه فرهنگ نویسی)، سجاد سرگلی (ویراستار گروه واژه گزینی(، انجمن صنفی ویراستاران (اعضای هیئت مدیرۀ این انجمن عبارت اند از: گلی امامی، هومن عباسپور، مهناز مقدسی، اصغر مهرپرور و مهدی قنواتی)، انجمن ویرایش و درست نویسی، محمدباقر وزیری نژاد (دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)، دکتر جمشید سرمستانی (ویراستار و مدرس)، محمد خاکی (ویراستار دایرةالمعارف بزرگ اسلامی)، بهزاد مردآزادناو، خسرو سیمین نژاد، نوید عشقی، امیر ابراهیمی، محمد بهرنگ، معین پایدار، و خانمها دکترمریم دانشگر(عضوهیئت علمی و سرپرست گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان)،دکتر مریم مسگر خویی (پژوهشگر گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان)، مریم جابر (کارشناس پژوهشی و ویراستار ارشد سازمان سمت)، پروانه فخام زاده (پژوهشگر گروه واژه گزینی)، دکتر معصومه امینیان (عضو هیئت علمی فرهنگستان)، شیدا  قدوسی (کارشناس پژوهشی نشر آثار)، آذر کلهر (کارشناس ارشد پژوهشی نشر آثار)، آزاده اتکال (ویراستار فرهنگستان)، آذین شهریاری فرد (پژوهشگر فرهنگستان)، سمیه حسین زاده (دانشگاه فردوسی مشهد)، سید حمید حیدری ثانی) دانش آموختۀ زبان شناسی(.

    [7] . فاصله های تعریف شده در اینجا همان فاصله هایی است که در حروف نگاری به کار می رود.

    [8] . space

    [9] . آنچه دربارۀ تلفظ حروف در اینجا آمده است مطابق با زبان معیار رایج در تهران است. در نواحی مختلف ایران میان تلفظ بعضی حروف فرق میگذارند که در اینجا نیازی به ذکر آن نیست.

    [10] . نشانۀ همزه در جایگاه های مختلفی نمود پیدا می کند. یکی از این جایگاه ها، جایگاه آغازین است. همزۀ اغازی، بسته به مصوت بلند یا کوتاهی که پس از آن می آید، به یکی از صورت های زیر ظاهر می شود: اَ ، اِ ، اُ ، آ، او، ای (در ابر، اسم، استاد، آرد، او، ایران).

    [11] . «هـ» جزو حروف متصل است، اما در حالت غیرملفوظ، در پایان کلمه، در حکم حرف منفصل است.

    [12] . برای اطلاع از قواعد کلی پیشوندها و پسوندها نک. ص58، بخش «ترکیب­ها».

    [13] . برای فاصله گذاری این­که و آن­که در معنی «این کسی که» و «آن کسی که» نک. ص34، تبصرۀ 2.

    [14] . برخی از پیشوندهای لاتین به زبان گفتار و نوشتار فارسی راه یافته اند: آنتی- (anti-): آنتی­بیوتیک، پارا-(para-)؛ پاراالمپیک/پارالمپیک، پان-(Pan-): پان­هِلنیسم، تِله- (tele-): تله­کابین، مولتی- (multi-): مولتی­میلیونر، مولتی­ویتامین، میکرو-(micro-): میکروفیلم. پسوندواره های –گرا و –گرایی، که به عنوان یکی از برابر نهادهای –ism , -ist در زبان فارسی به کار می روند، با نیم­فاصله/ بی­فاصله از کلمۀ پیش از خود نوشته می شوند: نقش­گرا، نقش­گرایی (برای آگاهی بیشتر دربارۀ رسم الخط پسوندواره ها، نک، ص60، تبصرۀ 5).

    [15] . هم از کلمۀ پیش از خود همواره با فاصله کامل نوشته می شود: با هم آمدند، در هم پیچیدند، به هم رسیدند، از هم گذشتند.

    [16] . چنانچه کلمه ای مختوم به مصوت باشد و جزء پس از آن نیز با مصوت آغاز شده باشد می توان در فاصلۀ میان دو مصوت از دو نوع صامت میانجی (با ارزش یکسان) استفاده کرد: یکی صامت «ی» و دیگری صامت «همزه»؛ نظیر دانایید/ دانائید؛ زیبایی/ زیبائی؛ تنهایی/تنهائی، که در بعضی همزه غلبه دارد و در بعضی دیگر «ی» و از کلمه ای به کلمۀ دیگر فرق می کند. در جدول بالا، برای حفظ یکدستی و سهولت آموزش، صامت میانجی «ی» انتخاب شده است.

    در این سال ها چنان مرسوم شده است که کلمات رئیس، ارائه، جزئی، قرائت را در بعضی نوشته ها به شکل به کلّی غلطِ رییس، ارایه، جزیی، قرایت می نویسند که مغایر تلفظ متداول آن هاست. بعضی کلماتدیگر عربی الاصل نیز دارای همزه وسط­اند که در فارسی به همزۀ ملیّنه (یا به تعبیر زبان شناسان همزۀ سایشی) تلفظ می شوند. این همزۀ ملینه شبیه تلفظ «ی» (y) است، مانند دایر، بایر، قبایل و غیره، اما در بعضی موارد فقط تلفظ با همزۀ این کلمات در میان فارسی زبانان رایج است، مانند: صائب، خائن، سائل، ائمّه، (امام) قائم.

    [17] . چون «تواید» معنا ندارد، «مترواید» آورده شد.

    [18] . در این حالت نگارش همزه روی کرسی دندانه خواهد بود.

    [19] . در دستورهای اخیر زبان فارسی، به جای اصطلاحاتی نظیر «ضمیر ملکی» یا «ضمیر مفعولی»، اصطلاح «ضمیر شخصی متصل» به کار می رود.

    [20] . این «ی» ممکن است در مواردی حذف شود. در تداول عامه «بابام» به جایِ «بابایم» گفته می شود. در ادبیات داستانی هم، زمانی که نویسنده زبان گفتار را ضبط می کند، به همین منوال است. در شعر هم، به ضرورت وزن، این حذف صورت می گیرد. مثلاً استعمال «بازوت» به جای «بازویت» در این مصراع: «آفرین بر دست و بر بازوت باد». در نثر کهن نیز نمونه هایی از این دست وجود دارد: «حجباج خویشتن آنجا افکند که حسن بود و بازوش بگرفت.» (تذکره الاولیاء)

    [21] . در این حالت نگارش همزه روی کرسی دندانه خواهد بود.

    [22] . «ها»ی غیرملفوظ در الحاق به «یای مصدری» و «یای نسبت» حذف می شود و «گ» میانجی به جای آن می آید: بی­علاقگی، جملگی، خانگی، ویژگی، هفتگی، همگی، همیشگی.

    [23] . الف مقصوره در اتصال به «یاء» به «ا» تبدیل می شود.

    [24] . در این حالت نگارش همزه روی کرسی دندانه خواهد بود.

    [25] . این علامت کوتاه شدۀ «ی» (یای کوتاه) است و نباید آن را با نشانۀ همزه اشتباه گرفت.

    [26] . گاهی خصوصاً در خوشنویسی، در زیر همزۀ پایانی «ء»، بدون اینکه به کلمۀ دیگری اضافه شده باشد، علامتی شبیه کسره می گذارند که صحیح نیست.

    [27] . کلمۀ منشی در اصل منشِئ بوده است که در فارسی «ء» به «ی» بدل شده است.

    [28] . همزۀ پایانی بدون کرسی در کلماتِ علماء، املاء، اعضاء، در فارسی، در اضافه به کلمۀ پس از خود، غالباً حذف می شود و به جای آن «ی» میانجی می آید، مانند علمای دعلام، اعضای بدن، ولی حفظ این همزه هم صحیح است: علماء اَعلام، اعضاء بدن.

    [29] . در جایی که رسم الخط قرآنی این کلمات در نظر باشد، به همان شکل حفظ می شود.

    [30] . اسامی خاص در متون قدیم و نام خانوادگی اشخاص، اگر با املای عربی ثبت شده باشند، به همان شکل حفظ می شوند: حیوه الحیوان، مشکوۀ الدینی، و اگر با املای فارسی ثبت شده باشند به صورت حشمت الله، رحمت الله نوشته می شوند.

    [31] . در برخی موارد ممکن است بی تنوین خوانده شود: ابدا، اصلا، مطلقا.

    [32] . هم نگاشت به واژه هایی گفته می شود که املای واحد، اما تلفظ و معنی متفاوت داشته باشند.

    [33] . صورت قدیمی و تاریخی نام شهر لاهور در پاکستان که گاه در متون تاریخی یا نسخه های خطی دیده می شود.

    [34] . در اینجا ترکیب ها شامل مرکب و مشتق است و به معنای اعم از معنای موردنظر نویسندگان کتاب های دستور زبان به کار رفته است.

    [35] . به طور کلی کلماتِ مشتقی که پس ازترکیب با پسوند دشوارخوان می شوند به هر دو صورت جدا وپیوسته می آیند، مانند: آیینمند/ آیین­مند، پرستشگر/ پرستش­گر (برای آگاهی از رسم الخط کلمه های مشابه به فرهنگ املایی خط فارسی مراجعه کنید).

    [36] . ترجیح فرهنگستان نوشتنِ «-جات» با نیم فاصله/ بی فاصله است، اما صورت پیوستۀ حوالجات، سبزیجات، قبالجات، کارخانجات نیز رایج است.

    [37] . «فام» گاه در واژه سازی به صورت مستقل به کار رفته است، مانند بی­فام، تک­فام، فام­تن.

    [38] . ترجیح فرهنگستان نوشتنِ «-وش» با نیم فاصله/ بی فاصله است، اما صورت پیوستۀ پریوش و مهوش رایج­تر است.

    [39] . برای آگاهی از رسم الخط ترکیب های ساخته شده با پسوندواره های دیگر، مانند «-سرا»، «-کار»، «-کشن»، «-گرا»، «-گونه» و غیره به فرهنگ املایی خط فارسی مراجعه کنید.

    [40] . برای آگاهی از رسم الخط کلمه های مشابه به فرهنگ املایی خط فارسی مراجعه کنید.

    [41] . برای آگاهی از رسم الخط کلمه های مشابه به فرهنگ املایی خط فارسی مراجعه کنید.

    [42] . ترکیب های ساخته شده با نام میوۀ «به» با نیم فاصله نوشته می شوند: به­لیمو.

    [43] . برای آگاهی از رسم الخط کلمه های مشابه به فرهنگ املایی خط فارسی مراجعه کنید.

    [44] . اگر بین دو جزء مکرر کسرۀ اضافه بیاید با فاصلۀ کامل نوشته می شوند: خیسِ خیس، داغِ داغِ داغ

    [45] . نگارش اعداد یک­صد، شش­صد، هفت­صد و هشت­صد به صورت پیوسته نیز رایج است.

    [46] . برای صورت های متصل فعل «بودن» در زمان حال نک. ص42، «مجموعۀ­ام، ای، است، ایم، اید، اند».

    [47] . گذاشتن کسره در نمونه های فوق جنبۀ آموزشی دارد و لزومی ندارد در متن آورده شود.

    [48] . منظور ازمجموعه باز این است که جزء اسمی آن قابل تغییر باشد: به­طوری/ به­گونه­ای/ به­نحوی.

    [49] . صورت پیوستۀ این واژه بسامد فراوان دارد.

    [50] . صورت «تُکمه» نیز در متون به کار رفته است.

    [51] . به تعبیر زبانشناسان، این دو صورت گونۀ آزادند. نظایر این و مواردمشابه از این قرارند: اشک/ اشگ، مشکی/ مشگی، مشک/ مشگ، لشکر/ لشگر، زرشک/ زرشگ، رشک/ رشگ،و …

    [52] . صورت «سوک» در گذشته رواج فراوان داشته است.

    [53] . در متون کهن املای «اصطخر» نیز به کار رفته است.

    [54] . وزارت کشور، در تقسیمات کشوری، «استهبان» را به جای «استهبانات» برگزیده است.

    [55] . در متون کهن صورت «اصطهبانات» نیز به کار رفته است.

    [56] . انتخابات وزارت کشور

    [57] . انتخابات وزارت کشور